آغوش از ما گرفته شد
هدیهای که از پس ِ جنگلها
از عمق ِ دریاها
از فراز ِ آسمانها
و از دل ِ تاریخ رسیده بود
هدیهای که از پستان ِ آتشفشانها بیرون جهیده بود:
داغ و کینهسوز
زبان ِ بدنها بود
زبان ِ دوست داشتن
وقتی که لب را حرفی نمانده است
دست نبود
لمس ِ یک سر و گردن نبود
آغوش
پرندهای بود آزاد میان ِ دو قفس سینه
هدیهای که از ما گرفته شد
آغوش
بند ِ نافی به جهانی دیگر بود
بندی شاعرانه
که از این جهان و کتابهایاش ربوده شد
شعری که بند بود به مویی
ولی بریده شد
آغوش
مردی زنانه بود و زنی مردانهپوش
دریایی آسمانگون و آسمانی دریاوش
جنگلی خاکی و خاکی جنگلپوش
صد گونه بود ولی یگانه بود
آغوش، آغوش بود
آغوش از ما گرفته شد
آغوش از ما گرفته شد…
سروده شده در دوشنبه ۲۳ فروردین ۱۴۰۰ ساعت ۱۷:۱۴