آن-سو-تر ایستاده ای
تنها چند قدم
و هماین چند قدم کافی است
تا دلام ناگهان بگیرد
تپّهی ِ کوچک ِ کودکیهایِ من!
با تماشای ِ تو از پشت ِ پنجره
دوست داشتم آنجا باشم و
به تماشا بنشینم اینجای ِ خود را
شاید چون کجایی ِ آنجا را میدانم و
کجایی ِ اینجایام را نه
یا شاید چیزی جا گذاشته ام آنجا
یا شاید …
تو بگو
تپّهی ِ کوچک ِ کودکیهایِ من!
آنجا چه دارد که اینجا نیست؟
دلگیر ام اینجا
تو بگو
این دل درگیر ِ چیست آنجا؟
سروده شده در دوشنبه ۱۷ آبان ۱۴۰۰ ساعت ۱۳:۵۲