طرح جلد کتاب ِ «آیا با این دوست‌دختر / دوست‌پسر-ام بزناشویم؟»
آیا با این دوست‌دختر/دوست‌پسر-ام بزناشویم؟

برگزیدن ِ آدم ِ درست برای ِ زناشویی: تکلیف ِ «نگه‌داری از خانه و اهل ِ خانه»

فهرست ِ محتوای ِ کتاب
این نوشته بخشی از کتاب ِ «آیا با این دوست‌دختر/دوست‌پسر-ام بزناشویم؟» است. برای ِ دست‌رسی به فهرست ِ محتوای ِ کتاب و خواندن ِ بخش‌های ِ دیگر می‌توانید به این لینک بروید.

این تکلیف فقط دو پیکرپاره جزء دارد، ولی هر دو بسیار بااهمّیت هستند، و هر روز باید با آن‌ها سر-و-کار داشته باشید. آن پیکرپاره‌ها (الف) نگه‌داری از محیط ِ فیزیکی ِ شخصی‌تان و (ب) نگه‌داری از خود ِ بدنی و فیزیکی‌تان است.

نگه‌داری از محیط ِ فیزیکی ِ شخصی‌تان

منظور ِ من از «نگه‌داری از محیط ِ فیزیکی ِ شخصی‌تان» این است که (الف) تا چه اندازه آن را پاکیزه و پیراسته نگه می‌دارید و (ب) تا چه اندازه با دقّت مراقب ِ چیزهایی هستید که مال ِ شما هستند.

تا چه اندازه آن را پاکیزه و پیراسته نگه می‌دارید:

هر روز تصمیم‌های ِ بی‌شماری در این باره می‌گیرید که مکان ِ شما تا چه اندازه پیراسته و پاکیزه است که بیش‌تر ِ آن‌ها ناآگاهانه هستند: این که کت‌تان را در کمد بی‌آویزید یا روی ِ صندلی بی‌اندازید، این که تخت‌تان را صبح مرتّب کنید یا همان گونه نامرتّب بگذارید، این که آن فنجان ِ قهوه را همین حالا بشویید یا آن را در جای ِ ظرف‌شویی بگذارید. این تصمیم‌ها ناآگاهانه هستند؛ شما این‌ها را به عنوان ِ تصمیم نمی‌تجربید تجربه نمی‌کنید، دلیل‌اش هم ساده است، آن‌ها برای ِ شما عادت شده اند. عادت‌های ِ خودتان حسّ ِ ناگریزپذیری برای ِ شما دارند، ولی برای ِ هم‌دم‌تان حتماً چنین نی‌ست. البتّه که شما همیشه کت‌تان را همین که از در وارد شدید می‌آویزید، و البتّه هم‌دم‌تان چنین نی‌ست. شما از همان آغاز ِ رابطه‌ی‌تان کم‌کم این ناهم‌سانی‌ها را می‌بینید. هنگامی که زنده‌گی را با هم می‌آغازید این ناهم‌سانی‌ها کم‌کم به راستی مایه‌ی ِ ناهم‌سانی می‌شوند.

برداشت ِ من این است – البتّه من هیچ داده‌ی ِ علمی ِ استواری برای ِ آن ندیده ام – که پیراسته‌گی/پاکیزه‌گی حوزه‌ای است که فرق ِ سیستمانه‌ای میان ِ مردان و زنان در آن هست. به باور ِ من – خودتان حتماً حدس زدید، ها؟ – مردان گرایش ِ بیش‌تری به شلخته‌گی و کثیفی دارند. البتّه، استثناهایی هم هست، و گاهی افراطی هم هستند: هر از گاهی با زوجی روبه‌رو می‌شوم که مرد است که وسواس ِ پیراسته‌گی دارد. (من نمی‌دانم چرا برخی از مردان به این شکل هستند. به گمان‌ام بیش از آن که شور و شوق ِ پاکیزه‌گی باشد به خاطر ِ کنترول‌گری است.) چنین مردانی می‌توانند آن اندازه وسواسی باشند که نمی‌توانند یک ذرّه پرز را روی ِ فرش ِ سفید رنگ ِ خود (طبیعی است خب – انتظار ِ رنگ ِ دیگری را داشتید؟) تاب آورند، یا کتابی را که دقیقاً هم‌راستا با لبه‌ی ِ میز نی‌ست. برای ِ این دسته از مردان، حتّا زنی که ۹۹ درصد پیراسته است به اندازه‌ی ِ بسنده پیراسته نی‌ست. همین موضوع برای ِ زنی که وسواس ِ پیراسته‌گی دارد هم درست است. هیچ مردی، مگر این که او هم وسواس ِ پیراسته‌گی داشته باشد، به اندازه‌ی ِ بسنده پیراسته نخواهد بود.

هنگامی که یکی از دو هم‌دم وسواسی باشد، این که آیا مشکلی خواهد بود یا نه بسته به این است که از چه کسی این انتظار می‌رود که خانه و زنده‌گی را بر اساس ِ استانداردهای ِ فرد ِ وسواسی نگه‌دارد. در زناشویی‌های ِ سنّتی، که این انتظار از زن می‌رود که به پاکیزه‌گی ِ خانه برسد، اگر انتظار ِ شوهر ِ وسواسی‌اش این است که زن استانداردهای ِ افراطی‌اش را برآوَرَد مشکل‌ساز خواهد بود. زن نمی‌تواند از پس ِ آن کار برآید. زن از استانداردهای ِ او احساس ِ ستم‌دیده‌گی خواهد کرد، و بدتر از آن، کار ِ چندانی هم نی‌ست که از دست ِ او برآید. اگر مرد به او بگوید، «تو این کار را چندان خوب انجام نمی‌دهی»، او دش‌وار بتواند پاسخ دهد که «اگر کاری که من انجام می‌دهم را دوست نداری، خود-ات انجام بده». چنین چیزی هنگام ِ زناشوییدن ِ آن‌ها بخشی از معامله نبوده است. در این موردها، خلاص شدن از دست ِ شوهر-اش شاید تنها راه ِ رهایی از ستم ِ او باشد. (من زمانی به زن ِ جوانی مشاوره می‌دادم که شوهر-اش وسواسی بود و هم‌زمان، هر روز از او سکس ِ دهانی می‌خواست. زن سرانجام از او جدا شد.)

در زناشویی ِ غیرسنّتی، که این انتظار از شوهر هست که در کارهای ِ خانه کمک‌حال باشد، برای ِ زن آسان‌تر است که به شوهر-اش بگوید اگر می‌خواهد که خانه به همان پیراسته‌گی باشد که خود-اش نیاز دارد باید آستین‌های‌اش را بالا بزند. و در زناشویی ِ برابر، فرد ِ وسواسی چه مرد باشد و چه زن، برای ِ دیگری بسیار ساده است که بگوید، «خب، پس، خود-ات آن را انجام بده»، چرا که هر دو در برابر ِ چه‌گونه‌گی ِ نگه‌داری از خانه‌ی‌شان به یک اندازه باید پاسخ‌گو باشند. از همه‌ی ِ این چیزها می‌توانیم به یک قانون برسیم:

قانون ِ وسواس ِ پیراسته‌گی
اگر باورتان این است که وسواسی هستید (یا چنین باوری ندارید ولی به شما گفته شده است که بیش از شخص ِ دیگری وسواسی هستید)، پس یا (الف) با شخص ِ وسواسی ِ دیگری بزناشویید، یا (ب) این انتظار را داشته باشید که شما کسی خواهید بود که باید کار ِ بیش‌تری انجام می‌دهد تا خانه را بر اساس ِ استانداردهای‌اش نگه‌دارد.

چنین چیزی جوان‌مردانه است.

وضعیت ِ برعکس ِ آن، که یک هم‌دم (معمولاً زن) در کل پیراسته‌گی ِ منطقی‌ای دارد و دیگری (معمولاً مرد) بیش از اندازه آدم ِ شلخته‌ای است بسیار دش‌وارتر است. به ویژه کار هنگامی دش‌وار می‌شود که مرد از زن این انتظار را دارد که بیش‌تر ِ کارهای ِ خانه را انجام دهد، و بنابراین زن پشت ِ سر ِ او باید سرگرم ِ برچیدن ِ کثیف‌کاری‌های ِ او باشد. خیلی از زن‌ها چنین چیزی را ناجوان‌مردانه می‌دانند، و من هم چنین باوری دارم.

چه مرد باشید و چه زن (و من چندین مرد را می‌شناسم که با زنانی زناشوییده اند که شلخته هستند) و به فکر ِ زناشویی با شخص ِ شلخته‌ای هستید، با دوراندیشی پیش بروید. جنسیت‌تان هر چه باشد، و هر کسی که پاسخ‌گوی ِ کارهای ِ خانه باشد، دارید ریسک ِ بزرگی بر سر ِ گذراندن ِ باقی ِ عمرتان به برچیدن ِ کثیف‌کاری‌های ِ هم‌دم ِ شلخته‌ی‌تان می‌کنید. این موضوع به این معنا نی‌ست که نمی‌توانید از هم‌دم‌تان بخواهید تا تغییرهایی را در عادت‌های‌اش شکل دهد که می‌تواند برای ِ شما بسیار بااهمّیت باشد – باید چنین چیزی بخواهید. هم‌دم‌تان می‌تواند با نیّت ِ خوب آن تغییرها را انجام دهد، با به‌کارگیری ِ فرآیندی دو-مرحله‌ای که آدم‌ها هنگام ِ موفّقیت در تغییر ِ عادت‌های‌شان به کار می‌گیرند: گام ِ نخست، باخبری و هشیاری؛ گام ِ دوم، نیروی ِ بی‌رحمانه‌ی ِ اراده. (یک مثال ِ ساده: شما می‌خواهید جلوی ِ جویدن ِ ناخن‌های‌تان را بگیرید. گام ِ نخست: ببینید چه هنگام انگشت‌های‌تان را در دهان‌تان می‌گذارید [باخبری]. گام ِ دوم: دست‌های‌تان را درون ِ جیب‌های‌تان بچپانید [نیروی ِ بی‌رحمانه‌ی ِ اراده]).

اگر شلخته هستید (و اگر باشید، می‌دانید که هستید) پس پیش از هر چیزی باید زیر ِ بار ِ آن بروید و بپذیرید که عادت‌های ِ شلخته‌ی‌تان مشکلی واقعی و نه ناچیز برای ِ هم‌دم‌تان پیش آورده اند. سپس باید با خودتان و هم‌دم‌تان در این باره روراست باشید که تا چه اندازه می‌توانید آن عادت‌ها را تغییر دهید. و سپس باید دو نفری در این باره حرف بزنید که آیا آن تغییرها آن اندازه بسنده خواهند بود که جلوی ِ نابودی ِ زنده‌گی ِ مشترک‌تان به دلیل ِ بحث‌های ِ همیشه‌گی در باره‌ی ِ پاکیزه‌گی را بگیرند.

سرانجام، چند کلمه در باره‌ی ِ عادت‌های ِ دست‌شویی و حمّام. درپوش ِ رهاشده‌ی ِ خمیردندان، جای ِ خالی ِ کاغذ توالت که جای‌گزین نشده – این‌ها کم‌ترین چیزهایی هستند که می‌توان نام برد. من دارم از دست‌مال کاغذی‌های ِ خیسی حرف می‌زنم که در این گوشه و آن گوشه دارند کمپوست می‌شوند، از موهای ِ مانده در توری ِ لوله‌ی ِ فاضلاب، لکّه‌های ِ کرم‌ها و شوینده‌ها که همه جای ِ روشویی و میز ِ توالت ریخته شده، لکّه‌های ِ مشکوک ِ چیزهای ِ دیگر روی ِ سطح‌هایی که با بدن ِ انسان تماس دارند (دارم از شما حرف می‌زنم، آدم ِ گنده)، و از این دست چیزها. با آگاهی از این چیزهای ِ دست‌شویی و حمّام، به گمان‌تان تا چه اندازه زنده‌گی ِ خوبی می‌توانید با هم داشته باشید؟

شرط می‌بندم که می‌خواهید این بخش هر چه زودتر به پایان برسد. بسیار خوب، بکانونید، و حسّ ِ احساسیده‌ای بگیرید.

تا چه اندازه استانداردهای ِ شما و هم‌دم‌تان در زمینه‌ی ِ پیراسته‌گی/پاکیزه‌گی به هم نزدیک اند؟

تا چه اندازه با دقّت مراقب ِ چیزهایی هستید که مال ِ شما هستند:

آدم‌ها در این که با چه دقّتی مراقب ِ دارایی‌های‌شان هستند بسیار فرق دارند. برخی‌ها روغن ِ ماشین‌شان را هر سه هزار مایل یک بار عوض می‌کنند، ولی برخی نه. برخی‌ها سی‌دی‌ها و نوارهای‌شان را از لبه می‌گیرند، برخی دیگر با آن‌ها رفتاری مثل ِ فریزبی (اسباب بازی ِ بشقاب پرنده) دارند. برخی‌ها هرگز کباب‌پز ِ خودشان را بیرون زیر ِ باران به امان ِ خدا نمی‌گذارند، برخی‌ها همیشه همین کار را انجام می‌دهند.

تا زمانی که خودمان ایم و خودمان، می‌توانیم هر رفتاری که دوست داریم با وسیله‌های‌مان داشته باشیم. و شاید پس از زناشویی هم همان کار را انجام دهیم. (سو نمی‌توانست حواس‌اش کم‌تر به این باشد که من چه رفتاری با سی.دی‌های‌ام دارم، اگرچه گاهی پیش می‌آمد که من مراقب ِ آن‌ها باشم). ولی هنگامی که می‌زناشویید، خیلی از دارایی‌های‌تان مال ِ هر دوی ِ شما است. پس اگر دیدگاه‌های ِ بسیار ناهم‌سانی در این زمینه داشته باشید که چه‌گونه باید مراقب ِ چیزهایی باشید که مال ِ جفت ِ شما است، کش‌مکش پیش می‌آید. (زوج‌های ِ زیادی هستند که بر سر ِ این می‌جنگند که آیا باید بگذارند سگ روی ِ مبل ِ اتاق ِ نشیمن برود یا نه – اگر به ازای ِ هر کدام از آن‌ها یک سکّه‌ی ِ پنج تومنی داشتم، می‌توانستم بازنشست شوم).

خودتان می‌دانید که تا چه اندازه مراقب ِ دارایی‌های‌تان هستید. و احتمالاً چیزهایی هم از این می‌دانید که هم‌دم‌تان تا چه اندازه مراقب است. بکانونید و حسّ ِ احساسیده‌ای بگیرید.

تا چه اندازه شما و هم‌دم‌تان در این زمینه همانند اید که چه‌گونه مراقب ِ دارایی‌های‌تان باشید؟

نگه‌داری از خود ِ بدنی و فیزیکی‌تان

ما از پایه‌ای‌ترین چیزها حرف می‌زنیم: خوردن و خوابیدن. بی‌آیید نخست برویم سراغ ِ خوابیدن.

آدم‌ها در اندازه‌ی ِ نیازشان به خواب بسیار با هم فرق دارند. خیلی از آدم‌ها بین ِ هشت تا نه ساعت خواب در هر شب نیاز دارند تا احساس ِ استراحت ِ خوبی داشته باشند (که، همان جور که شاید فهمیده باشید، خیلی از آدم‌ها نمی‌توانند – دست‌کم در شب‌های ِ روزهای ِ کاری ِ هفته – چنین خوابی را داشته باشند). برخی دیگر بیش از چهار یا پنج ساعت در شب نمی‌خوابند و در تمام ِ روز ِ بعد احساس ِ هشیاری ِ کامل و استراحت‌یافته‌ای دارند. برخی در همه‌ی ِ زنده‌گی ِ خود سبک‌خواب بوده اند، و برخی سنگین‌خواب. برخی‌ها آدم ِ روز هستند، زود بیدار می‌شوند، زود احساس ِ خسته‌گی می‌کنند، و زود به خواب می‌روند، و برخی دیگر آدم ِ شب هستند، که برعکس ِ همه‌ی ِ این کارها را انجام می‌دهند.

این ناهم‌سانی‌ها در نیازها و الگویابی ِ خواب در اصل بیش‌تر ارثی هستند. از دست ِ ما چندان کاری بر نمی‌آید که بتوانیم، بدون ِ این که احساس ِ بدی در ما نمایان شود، چه‌گونه‌گی ِ خوابیدن‌مان، یا اندازه‌ی ِ آن را تغییر دهیم. یعنی اگر شما و هم‌دم‌تان در خوابیدن زیادی فرق داشته باشید، نمی‌توانید بدون ِ این که هر دوی ِ شما احساس ِ بدتری داشته باشید یک جورهایی به سازش برسید (مثل ِ این که «به جای ِ این که تو ساعت ِ هشت به خواب بروی و من نیمه‌شب، ما هر دو ساعت ده به خواب می‌رویم»). تنها راه‌کار این است که هر یک از شما جایی که پای ِ خوابیدن در میان است برای ِ دیگری آسان‌تر بگیرید و سفت-و-سخت نباشید. جداگانه به تخت‌خواب رفتن، اگر نیاز باشد، به زناشویی‌تان هیچ آسیبی نخواهد زد. و، با یک استراحت ِ خوب، صبح ِ روز ِ بعد احساس ِ میل ِ بیش‌تری به داشتن ِ سکس خواهید داشت.

خوردن ولی به کل داستان ِ دیگری دارد. عادت‌های ِ فرهنگی و شخصی نقش ِ بسیار نیرومندتر و اثرگذارتری در این دارند که ما چه و چه‌گونه بخوریم. برای ِ برخی از آدم‌ها، وعده‌ها روی‌دادهای ِ میان‌فردی ِ بااهمّیتی هستند: وعده‌ها برای ِ حرف زدن و داشتن ِ حسّ ِ باهم بودن اند. برای ِ برخی دیگر، وعده‌ها فقط روی‌دادهایی برای ِ خوردن هستند، که می‌توانند روی ِ یک سینی روبه‌روی ِ تلویزیون درست مثل ِ میز ِ اتاق ِ ناهارخوری انجام شوند. ناهم‌سانی در آن می‌تواند مشکل‌ساز باشد، به ویژه برای ِ کسی که دوست دارد رسمی‌تر بخورد و هنگام ِ غذا ارتباط ِ میان‌فردی با هم‌دم‌اش داشته باشد.

این که چه باید خورد معمولاً مشکل ِ بزرگ‌تری است تا این که چه‌گونه باید خورد. اگر هر دو استیک دوست داشته باشید، مشکلی نی‌ست. اگر هر دو بیش‌تر جوانه‌ها را دوست داشته باشید، باز هم مشکلی نی‌ست. ولی اگر یکی از شما استیک بخواهد و دیگری جوانه، مشکل‌ساز است. احتمال ِ ناخوش‌آیندی ِ دو-سره در این جا بسیار بالا است، به ویژه اگر این ناهم‌سانی به بحثی  کِش‌دار در این باره بی‌انجامد که راه و روش ِ چه کسی روشی «به‌تر» یا «فهم‌پذیرتر» برای ِ زنده‌گی است. همین جور، ناهم‌سانی‌های ِ مربوط به دیگر چیزهایی که معمولاً در دسته‌ی ِ «عادت‌های ِ سلامت» قرار می‌گیرند – مثلاً، سیگار کشیدن و ورزش – هم برای ِ دو هم‌دم آری‌گویی ِ یک‌دیگر را دش‌وارتر می‌سازند.

اگر دو هم‌دم در این چیزها ناهم‌سان باشند، گرایش‌شان بیش‌تر این است که سر ِ این چیزها هم‌دیگر را به ستوه آورند: «چه‌گونه می‌توانی این قدر در باره‌ی ِ سلامت‌ات بی‌خیال باشی؟» «چه‌گونه می‌توانی این قدر خشک و سخت‌گیر باشی؟ ما فقط یک بار بیرون می‌رویم». و چنین و چنان. هم‌چون دیگر ناهم‌سانی‌ها میان ِ دو هم‌دم، ناهم‌سانی‌های ِ مربوط به سلامت هم می‌توانند چرخه‌ای از قطبش را راه بی‌اندازند، که دو هم‌دم بر سر ِ حرف و جای‌گاه ِ خود افراطی‌تر و افراطی‌تر می‌شوند. بدتر از همه این که شخصی که عادت‌های‌اش بیش‌تر هم‌راستا با چیزهایی است که از دید ِ همه‌گانی مسیر ِ تن‌درست‌تری است – یعنی دنیایی از خوردن ِ جوانه‌ها و انجام دادن ِ ورزش و سیگار نکشیدن و این چیزها – احساس خواهد کرد که از دید ِ اخلاقی حق دارد برای ِ تغییر ِ هم‌دم ِ دیگر بکوشد. اگرچه فاجعه در پایان ِ آن جاده نهفته است، ایستاده‌گی در برابر ِ وسوسه‌ی ِ گام برداشتن در آن راه دش‌وار است. و اگر یکی از دو هم‌دم کسی از جنس ِ مخالف را ببیند – در باش‌گاه، در پشت ِ پیش‌خوان ِ غذافروشی – که عادت‌های ِ سلامت‌اش همانندتر اند به عادت‌های ِ او، آن هم‌دم ناگهان حسّ ِ شگفت‌انگیزی از هم‌نشینی و دوستی احساس خواهد کرد که، دست‌کم در این زمینه، با هم‌دم ِ خود احساس نکرده بود. خلاصه این که، داشتن ِ عادت‌های ِ سلامت ِ یک‌سان راهی بسیار خوب برای ِ ساختن ِ آری‌گویی ِ دو-سره است، ولی داشتن ِ عادت‌های ِ سلامت ِ بسیار ناهم‌سان راهی آسان برای ِ پدید آوردن ِ کش‌مکش است.

حالا در این باره بی‌اندیشید که شما و هم‌دم‌تان چه عادت‌هایی برای ِ نگه‌داری از خود ِ بدنی و فیزیکی‌تان دارید. روی ِ آن‌ها به عنوان ِ یک کل بکانونید، و حسّ ِ احساسیده‌ای بگیرید.

تا چه اندازه شما و هم‌دم‌تان در زمینه‌ی ِ نگه‌داری از خود ِ بدنی و فیزیکی‌تان همانند اید؟

حالا وقت ِ آن است که همه‌ی ِ این‌ها را برای ِ تکلیف ِ اصلی ِ نگه‌داری از خانه و اهل ِ خانه کنار ِ هم قرار دهید. به عنوان ِ یک کل به آن بی‌اندیشید، بکانونید، و حسّ ِ احساسیده‌ای بگیرید.

تا چه اندازه شما و هم‌دم‌تان در روی‌کردتان به نگه‌داری از خانه و اهل ِ خانه همانند هستید؟

درباره‌ی نویسنده

فرهاد سپیدفکر

نمایش همه‌ی مطالب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دو × دو =