فراموشی راه دارد:
مینشینی
سر-ات را پایین میگیری
به نقطهای آن-سوتر خیره میشوی
فرو میروی
میروی
میروی
میروی
…
بلند میشوی
پنجره را میگشایی
میبندی
سر-ات را پایین میگیری
به نقطهای آن-سوتر خیره میشوی
فرو میروی
میروی
میروی
میروی
…
بلند میشوی
یخچال را میگشایی
میبندی
سر-ات را پایین میگیری
به نقطهای آن-سوتر خیره میشوی
فرو میروی
میروی
میروی
میروی
…
نه عزیز ِ من!
این راه برای ِ فراموشی نیست
چاهی است پر از جنازهی ِ موشهایی که فرو رفته اند
بلند شو
سر-ات را بالا بگیر
و به نقطهای آن-سوتر نگاهی بیانداز
و بگو:
دوست ات دارم
ای آن که لبخند-ات بوی ِ جنگل دارد
سروده شده در پنجشنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۸ ساعت ۲۳:۱۰