طرح جلد کتاب ِ «آیا با این دوست‌دختر / دوست‌پسر-ام بزناشویم؟»
آیا با این دوست‌دختر/دوست‌پسر-ام بزناشویم؟

برگزیدن ِ آدم ِ درست برای ِ زناشویی: تکلیف ِ «پول درآوردن»

فهرست ِ محتوای ِ کتاب
این نوشته بخشی از کتاب ِ «آیا با این دوست‌دختر/دوست‌پسر-ام بزناشویم؟» است. برای ِ دست‌رسی به فهرست ِ محتوای ِ کتاب و خواندن ِ بخش‌های ِ دیگر می‌توانید به این لینک بروید.

سویه‌ی ِ کرداری

تکلیف‌های ِ عمده‌ی ِ زنده‌گی ِ روزینه

هنگامی که می‌زناشویید و برای ِ هم‌آهنگ شدن در زنده‌گی با هم می‌کوشید، فهرست ِ چیزهایی که باید بر سر ِ آن‌ها هم‌نوا یا ناهم‌نوا شوید بی‌شمار خواهد بود. آن فهرست دربرگیرنده‌ی ِ چیزهای ِ بی‌شماری است، از چیزهای ِ کوچک گرفته مثل ِ «ام‌شب برای ِ شام چه باید بخوریم؟» و «ام‌شب بعد از شام چه کسی تمیزکاری می‌کند؟» تا چیزهای ِ میانه مثل ِ «آیا باید آن تلویزیون ِ بزرگ را حالا که برای ِ فروش گذاشته شده بخریم یا بعدها وقتی که واقعاً پول ِ پرداخت ِ آن را داریم؟» تا چیزهای ِ بزرگ مثل ِ «آیا باید پس‌انداز ِ یک عمرمان را بر سر ِ آن کسب‌وکاری که از دید ِ تو بسیار امیدبخش است ریسک کنیم؟» یا «آیا باید از مادر-ات، که حالا بیوه است، بخواهیم که با ما زنده‌گی کند؟».

موضوع‌های ِ گوناگونی که شما و هم‌دم‌تان باید بر سر ِ آن‌ها تصمیم بگیرید از نظر ِ اندازه با هم فرق دارند؛ یعنی، این که چه اندازه زمان، تلاش، و منابع نیاز خواهند داشت. و از این دید که هر چند وقت یک بار سر بر می‌آورند و تا چه اندازه پیش‌بینی‌پذیر هستند هم فرق دارند – آیا هر روز سر بر می‌آورند و بسیار پیش‌بینی‌پذیر اند (شام)، یا هر از گاهی و تا اندازه‌ای پیش‌بینی‌پذیر اند (تلویزیون)، یا بسیار به ندرت و ناپیش‌بینی‌پذیر اند (فرصت ِ کسب‌وکار). ولی جدا از این که این موضوع‌ها تا چه اندازه یک‌روند و پیش‌بینی‌پذیر باشند، هیچ کدام از آن‌ها بدون ِ اهمّیت نی‌ستند. زوج‌ها گاهی دچار ِ این اشتباه می‌شوند که به گمان‌شان چیزهای ِ «کوچکی» که بر سرشان بگومگو می‌شود اهمّیتی ندارند. آن‌ها حواس‌شان نی‌ست که این چیزهای ِ کوچک همان چیزهایی هستند که زنده‌گی‌های ِ ما از آن‌ها ساخته‌شده اند. هنگامی که شما گرسنه اید، آن چه برای ِ شام می‌خورید اهمّیت دارد. و هنگامی که خسته اید، این که چه کسی پس از شام می‌تمیزکارد اهمّیت دارد. و اگر بر سر ِ اندازه‌ی ِ بسنده‌ای از این چیزهای ِ روزینه‌ی ِ کوچک هم‌نوا نباشید، نمی‌توانید آن حسّ ِ مراقبت ِ دو-سره را که برای ِ عشق ِ پای‌دار بسیار اهمّیت دارد نگاه دارید.

مثلاً، فرض کنید خودتان و هم‌دم‌تان هر دو عصر خسته از سر ِ کار به خانه می‌آیید. شما می‌گویید، «من زیادی خسته هستم. بیا برای ِ غذا برویم بیرون» و هم‌دم‌تان می‌گوید، «بیرون غذا خوردن زیادی گران است. بیا همین خانه چیزی بخوریم». شاید به گمان ِ شما این حرف ِ هم‌دم‌تان یعنی او اهمّیتی نمی‌دهد که شما تا چه اندازه خسته اید، به ویژه اگر شما آن کسی باشید که معمولاً آشپزی می‌کند، و به گمان ِ هم‌دم‌تان شاید شما هستید که اهمّیتی به نگرانی‌های ِ مالی ِ او نمی‌دهید.

با وجود ِ پرشماری و گوناگونی ِ چیزهایی که باید در زنده‌گی ِ روزینه بر سر ِ آن‌ها هم‌نوا یا ناهم‌نوا بود، چه‌گونه می‌توان سر در آورد که شماها تا چه اندازه سازگار اید؟ گام ِ نخست این است که ببینیم آن فهرست ِ بی‌شمار در کل دربرگیرنده‌ی ِ چه کارهایی است که باید انجام شوند: تکلیف‌ها. وقتی از تکلیف‌ها حرف می‌زنم، منظور-ام فقط کارهای ِ روزینه‌ای مثل ِ بیرون بردن ِ زباله‌ها نی‌ست. منظور-ام همه چیز است. مثلاً، عشق-و-حال کردن در شب ِ پنج‌شنبه یک تکلیف است زیرا اگر کاری – مثلاً بیرون رفتن یا خانه ماندن و  کارت‌بازی – انجام ندهید شب ِ پنج‌شنبه عشق-و-حال نخواهید داشت.

هنگامی که می‌بینیم که همه‌ی ِ موردهای ِ سویه‌ی ِ کرداری دربرگیرنده‌ی ِ تکلیف‌هایی هستند، می‌توانیم با گروه‌بندی ِ آن‌ها به شکل ِ تکلیف‌های ِ عمده‌ی ِ زنده‌گی ِ روزینه درک ِ به‌تری از آن‌ها داشته باشیم. آن تکلیف‌های ِ عمده کارهای ِ اصلی‌ای هستند که شما، به عنوان ِ زوج، باید انجام دهید – این روز و آن روز، این هفته و آن هفته – تا روند ِ زنده‌گی‌تان روان بماند. آن چه را زوج‌ها باید، روز به روز، در زناشویی‌شان انجام دهند می‌توان در پنج تکلیف ِ عمده دسته‌بندید:

۱. پول درآوردن

۲. پول خرجیدن

۳. نگه‌داری از خانه و اهل ِ خانه

۴. پر کردن ِ زمان ِ آزادتان

۵. ارتباط با خانواده‌های‌تان

هر کدام از این تکلیف‌ها با برخی از تکلیف‌های ِ دیگر به شکل‌های ِ گوناگون می‌درآمیزند. مثلاً، این که زمان ِ آزادمان را چه‌گونه پر کنیم به این تکلیف ربط دارد که چه‌گونه پول می‌خرجیم، و می‌تواند با این که چه‌گونه با خانواده‌های‌مان ارتباط می‌گیریم هم ربط داشته باشد.

از همه بااهمّیت‌تر، چه‌گونه‌گی ِ سر-و-سامان دادن به این تکلیف‌ها از سوی ِ هر زوجی همیشه به این ربط دارد که دو هم‌دم چه احساسی در باره‌ی ِ نقش‌های ِ جنسیتی دارند؛ یعنی، دیدگاه‌شان در باره‌ی ِ این که کار و قدرت چه‌گونه تقسیم شود چی‌ست- با این فرض که یک هم‌دم زن است و هم‌دم ِ‌دیگر مرد. نقش‌های ِ جنسیتی‌ای که در زناشویی از دید ِ شما درست هستند بنیان‌گذار ِ مدل ِ زناشویی ِ شما خواهند بود، مدلی که خواهید کوشید تا در زناشویی ِ خودتان پی‌رو ِ آن باشید. چرا که مدل ِ زناشویی ِ برگزیده‌ی ِ شما بیش‌ترین اثرگذاری را بر این خواهد داشت که شما و هم‌دم‌تان چه‌گونه تکلیف‌های ِ عمده‌ی ِ زنده‌گی ِ روزینه را سر-و-سامان دهید. بی‌آیید نگاهی داشته باشیم بر مدل‌هایی که می‌توانید از بین ِ آن‌ها یکی را برگزینید.

مدل‌های ِ زناشویی: مدل‌هایی که یکی را می‌برگزینید

اگر قرار باشد ماشینی بخرید، مدل‌های ِ زیادی هست که می‌توان از بین ِ آن‌ها برگزید و این موضوع می‌تواند گاهی سرگیجه‌آور باشد. ولی برگزیدن ِ مدل ِ زناشویی سرگیجه‌آور نی‌ست: فقط سه مدل هست.  ما می‌توانیم آن مدل‌ها را زناشویی ِ سنّتی، زناشویی ِ برابر، و زناشویی ِ غیرسنّتی بنامیم.(۱)

زناشویی ِ سنّتی

این همان مدل ِ زناشویی است که در بسیاری از فیلم‌های ِ طنز ِ قدیمی می‌بینید، از فیلم ِ «کار را به بیوِر بسپارید» گرفته تا «پدر به‌تر از همه می‌داند». این همان مدل ِ زناشویی است که بسیاری از آدم‌های ِ پس از جنگ، نسل ِ انفجار ِ جمعیت در آن مدل بزرگ شدند، و حتّا برخی از شماهایی که یک نسل پس از آن یا بعدتر آمدید هم در آن مدل بزرگ شدید.

در زناشویی ِ سنّتی ناهم‌ترازی ِ بزرگی در قدرت ِ زن و شوهر است. زیرا پول یعنی قدرت، و در زناشویی ِ سنّتی شوهر است که کلّ ِ پول را می‌درآورد. اساس ِ معامله در زناشویی ِ سنّتی بر این است که شوهر پاسخ‌گوی ِ درآوردن ِ کلّ ِ پول است و زن پاسخ‌گوی ِ انجام ِ کلّ ِ کارهای ِ خانه، از جمله همه‌ی ِ چیزهای ِ مربوط به مراقبت از بچّه‌ها. زن شاید بیرون از خانه هم تمام‌وقت کارکند تا زمانی که نخستین بچّه از راه برسد. ولی نکته این جا است که شغل ِ او بسیار کم‌اهمّیت‌تر از شغل ِ شوهر به حساب می‌آید. او همین که باردار شود از شغل ِ خود بیرون می‌آید و تا بچّه‌ها بزرگ شوند دیگر سر ِ کار بر نمی‌گردد، شاید هم هرگز. با این همه، زمانی که سر ِ کار هم می‌رود باز این انتظار از او هست که سهم ِ سلطان ِ خانه – یعنی، مرد – از کارهای ِ خانه را هم انجام دهد، چرا که در زناشویی ِ سنّتی چنین انتظاری هست. بر دوش گرفتن ِ بار ِِ کارهای ِ خانه افزون بر شغل ِ تمام‌وقت، «شیفت ِ دوم» هم نامیده شده است.(۲) در مورد ِ خانه، شوهر پاسخ‌گوی ِ چند چیز است که «کارهای ِ مردانه» به حساب می‌آیند: مراقبت از حیاط، نگه‌داری ِ ماشین‌ها، انجام ِ تعمیرهای ِ خانه، و غیره. او شاید در برخی از کارهای ِ خانه هم کمک‌حال باشد، ولی این انتظار از او نی‌ست که یک‌روند چنین کمکی را بدهد.

از آن جا که شوهر کلّ ِ پول را می‌درآورد (یا، اگر زن‌اش هم کارکند، نقش ِ مرد به عنوان ِ درآمدزا بااهمّیت‌تر از نقش ِ زن دیده می‌شود)، معمولاً حرف ِ او در مورد ِ این که پول چه‌گونه خرج شود بُرو-تر است. تصمیم‌های ِ بسیار بزرگ در باره‌ی ِ این که چه باید خرید – مثل ِ این که کدام خانه را باید خرید – شاید با هم گرفته شوند، ولی این که چه‌گونه باید بودجه‌ی ِ آن خریدها را فراهم آورد معمولاً از سوی ِ مرد گرفته می‌شود. همین طور، تصمیم‌هایی در باره‌ی ِ این که تا چه اندازه قرض در کارت‌های ِ اعتباری می‌توان انباشت از سوی ِ او گرفته می‌شوند، و اگر زن‌اش از آن حد بالاتر رود باید به او پاسخ دهد. با این همه، او آزادی ِ بیش‌تری در خرید ِ چیزهایی که می‌خواهد دارد. به هر حال، او است که این پول را درآورده است. بنابراین اگر او می‌خواهد آن دوربین ِ بسیار گران‌قیمت یا نگه‌دارنده یا حلقه‌ی ِ فیلم را بخرد، سراغ‌اش خواهد رفت و انجام اش خواهد داد. زن‌اش شاید در آن باره گلایه‌ای داشته باشد، ولی نمی‌تواند جلوی ِ او را بگیرد؛ پول ِ خود-اش است.

از آن جا که پول ِ خود-اش است، شوهر در این که چه اندازه از آن پول پس‌انداز شود و آن پس‌اندازها کجا گذاشته شوند دست ِ بالاتر را دارد. زن شاید حتّا نداند چه‌قدر پس‌انداز می‌شود یا جای ِ آن کجا است.

این که در زناشویی ِ سنّتی چه کسی باید حواس‌اش به قبض‌های ِ ماهانه باشد، بسته به بخت و شانس است. اگر این کارها بخشی از کارهای ِ خانه دیده شوند، زن آن‌ها را انجام خواهد داد؛ اگر بخشی از کارهای ِ مالی دیده شوند، شوهر آن‌ها را انجام خواهد داد.

ناهم‌ترازی ِ قدرت بین شوهرها و زن‌ها در زناشویی ِ سنّتی روی ِ دو تکلیف ِ آخر، یعنی پر کردن ِ زمان ِ آزادتان و ارتباط با خانواده‌های‌تان، هم اثرهایی دارد. مثلاً، اگر شوهر بخواهد هر پنج‌شنبه را با دوستان‌اش به بازی ِ گلف بگذراند، احتمالاً می‌تواند چنین کاری انجام دهد چرا که، بالاخره، او از شنبه تا چهارشنبه سخت می‌کارکند تا پشتیبان ِ خانواده باشد. همین جور، اگر موقعیتی پیش آید که کسی در خانواده‌ی ِ خود-اش یا خانواده‌ی ِ هم‌سر-اش نیاز به کمک ِ بزرگی داشته باشد، به ویژه کمک ِ مالی، در زناشویی ِ سنّتی حرف ِ شوهر در این که باید آن کمک را انجام داد یا نه بُرو-تر است.

برخی از شما شاید توصیف ِ من از زناشویی ِ سنّتی را کمی منفی دریابید. ولی منظور ِ من چنین چیزی نی‌ست. زناشویی ِ سنّتی در طول ِ نسل‌های ِ بسیاری برای ِ زوج‌های ِ بسیاری جواب داده است، و هنوز هم جواب می‌دهد. این مدل دو برتری به مدل‌های ِ دیگر دارد. نخست، تعریف ِ روشنی از نقش‌ها هست. هیچ پرسشی در این باره نی‌ست که چه کسی پاسخ‌گوی ِ چی‌ست، و بنابراین نیازی به گذارگویی ِ مذاکره‌ی ِ پی-در-پی نی‌ست. در مدل‌های ِ دیگر، این که چه کسی چه چیزی را انجام می‌دهد تعریف ِ بسیار نا-روشن‌تری دارد و اغلب نیازمند ِ گذارگویی ِ مذاکره‌ی ِ لحظه‌آخری است. دومین برتری ِ زناشویی ِ سنّتی این است که هیچ شکّی در باره‌ی ِ مراقبت از کودک در آن نی‌ست. زن مراقب ِ بچّه‌ها است، و این زوج نیازی ندارند که دست به دامان ِ فامیل‌ها، پرستاران ِ نوزاد، مادربزرگ‌ها، یا مرکزهای ِ مراقبت ِ روزانه شوند. زناشویی ِ سنّتی می‌تواند برای ِ هر دو هم‌دم، تا هنگامی که بر سر ِ آن مدل هم‌نوا باشند، لذّت‌بخش باشد. در مدل ِ عمومی ِ زناشویی ِ سنّتی‌ای که گفتم (و در دو مدل ِ دیگر نیز) هیچ دو زناشویی‌ای مو-به-مو مثل ِ هم نی‌ستند. هر زوجی زناشویی ِ سنّتی ِ فردی ِ خود-اش را می‌آفریند. آن‌ها زنده‌گی‌شان را به شیوه‌ی ِ بی‌هم‌تای ِ خودشان به گونه‌ای می‌چینند که آن مدل برای‌شان جواب دهد.

زناشویی ِ برابر

زناشویی ِ برابر دقیقاً برعکس ِ زناشویی ِ سنّتی نی‌ست، ولی بسیار فرق دارد. هر دو هم‌دم بیرون از خانه می‌کارکنند و چنین انتظاری هم از آن‌ها می‌رود، حتّا اگر بچّه داشته باشند. شغل ِ شوهر و شغل ِ زن هر دو بااهمّیت هستند حتّا اگر یکی از آن‌ها بیش از دیگری پول درآورد.

در زناشویی‌های ِ برابر کلّ ِ پول «پول ِ ما» در نظر گرفته می‌شود. دو هم‌دم قدرت و کنترول ِ برابری روی ِ آن دارند – حتّا اگر یکی از دو هم‌دم پول ِ بسیار بیش‌تری درآورد. شاید دو هم‌دم حساب‌های ِ بانکی ِ جدایی داشته باشند، و از این ماه تا ماه ِ دیگر یکی از آن دو پول ِ بیش‌تری را برای پوشش ِ هزینه‌ها بپردازد. ولی، این که چه کسی بیش‌تر می‌پردازد اهمّیتی ندارد چرا که کلّ ِ پول «پول ِ ما» است. این که از حساب ِ بانکی ِ چه کسی چه اندازه خرج می‌شود فقط چیزهای ِ جزئی و فنّی ِ حساب‌داری است.

تصمیم در باره‌ی ِ این که چه چیزهای ِ بزرگی باید خرید، چه اندازه باید برای ِ آن‌ها پرداخت، و چه‌گونه باید پرداخت، تصمیم‌های ِ دو-سره‌ای هستند که زن و شوهر هر دو قدرت ِ برابری در گرفتن ِ آن‌ها دارند. همین طور، تصمیم بر سر ِ این که تا چه اندازه قرض می‌توان داشت تصمیم‌های ِ دو-سره هستند. آن‌ها هر دو آزاد اند که چیزهای ِ کوچکی مثل ِ الگوهای ِ لباس یا سی.دی برای ِ خودشان بخرند ولی هیچ کدام چیز ِ میانه‌ای مثل ِ چرخ خیّاطی یا پخش‌کننده‌ی ِ سی.دی را بدون ِ نخست در میان گذاشتن با آن دیگری نمی‌خرد. (در این موقعیت‌ها، هم‌دم ِ دیگر معمولاً چنین چیزی می‌گوید «حتماً. واقعاً نیازی به پرسیدن از من نبود» و چنین چیزی را از ته ِ دل می‌گوید ولی در هر حال سپاس‌گزار است که دیدگاه ِ او پرسیده شده است). مثل ِ زناشویی ِ سنّتی، پرداخت ِ قبض‌ها بسته به شانس است. گاهی بین ِ آن دو تقسیم می‌شود و گاهی هم یکی از دو هم‌دم همه‌ی ِ آن کارها را انجام می‌دهد. پس‌انداز ِ پول هم به بخت و شانس مانده: این که چه اندازه از پول پس‌انداز شود معمولاً با هم تصمیم گرفته می‌شود، ولی این که چه کسی چه‌گونه‌گی ِ پس‌انداز ِ آن را به دوش بگیرد همیشه یک جور نی‌ست. در برخی از زناشویی‌های ِ برابر هر دو هم‌دم تصمیم می‌گیرند که پول ِ خود را کجا بگذارند. در برخی دیگر، یکی از دو هم‌دم به عنوان ِ استاد ِ کارهای ِ مالی شناسایی می‌شود و تصمیم می‌گیرد که چه‌گونه بِپَس‌اندازد ولی هم‌دم ِ دیگر را هم باخبر نگه می‌دارد. هر دو می‌دانند که پول کجا است.

کارهای ِ خانه در زناشویی‌های ِ برابر اشتراکی است. این کارها را می‌توان به هر شکلی سهم‌بندید، و چه‌گونه‌گی ِ سهم‌بندی ِ آن‌ها می‌تواند در طول ِ زمان تغییر کند و فرگشت تکامل یابد. ولی به هر شیوه‌ای که سهم‌بندی شود، هیچ یک از دو هم‌دم احساس نمی‌کند که گویی یکی دارد کار ِ بیش‌تری از دیگری انجام می‌دهد. (در بسیاری از زناشویی‌های ِ برابر آن چه دو هم‌دم برای ِ سهم‌بندی ِ کارهای ِ خانه انجام می‌دهند چنین است: هر یک از دو هم‌دم چیزهایی را که با انجام دادن‌اش مشکلی ندارد می‌بردارد – خوب است که دو هم‌دم واقعاً در این موضوع ناهم‌سان باشند – و چیزهایی که باقی می‌مانند چرخشی می‌شوند). معمولاً هنگامی که استانداردهای ِ یک هم‌دم در انجام ِ برخی از کارهای ِ خانه به اندازه‌ی ِ هم‌دم ِ دیگر بالا نباشد کش‌مکش رخ می‌دهد.

هنگامی که بچّه‌ها سر و کلّه‌ی‌شان پیدا می‌شود، هیچ کدام از دو هم‌دم خودجوش و خودکار نقش ِ مراقب ِ اصلی را نمی‌گیرد. از آن جا که شغل ِ هیچ کدام از دو هم‌دم بااهمّیت‌تر نی‌ست، از هر دو هم‌دم این انتظار هست که هر تغییری در زمان‌بندی‌های ِ کاری و پای‌بندی‌های ِ کاری‌شان نیاز است انجام دهند تا با بچّه داشتن جور شوند – چیزی که معمولاً بسیار دش‌وار است. حتّا در زناشویی‌های ِ برابری که به خوبی جاافتاده اند، این موضوع می‌تواند برای ِ دو هم‌دم جان‌فرسا باشد که تصمیم بگیرند هر یک چه‌گونه و چه اندازه باید از کار ِ خود بکاهند تا بتوانند به یک اندازه پاسخ‌گوی ِ نوزاد باشند. خیلی وقت‌ها، آن‌ها باید کسی را بی‌یابند که بتوانند مراقبت از نوزاد را هنگامی که هر دو سر ِ کار اند به او بسپارند. (البتّه، همه‌ی ِ زوج‌ها  در زناشویی‌هایی که هر دو هم‌دم باید کارکنند با همین مشکل روبه‌رو می‌شوند، چه زناشویی برابر باشد و چه نباشد).

حتّا اگر این زوج، هنگامی که هر دو سر ِ کار هستند، کسی را برای ِ مراقبت از بچّه به کار گیرند، شوهر در زناشویی ِ برابر بیش از شوهر ِ سنّتی درگیر ِ مراقبت از بچّه خواهد بود. در زناشویی ِ برابر، فقط این نی‌ست که شوهر نسبت به زناشویی ِ سنّتی کار ِ بیش‌تری در مراقبت از بچّه انجام می‌دهد؛ او نه تنها بسیاری از کارهای ِ مربوط به مراقبت از بچّه را انجام می‌دهد بلکه پاسخ‌گوی ِ برنامه‌ریزی برای ِ آن‌ها، پی‌گیری ِ آن‌ها، و اطمینان از انجام ِ آن‌ها هم هست. مثلاً، او نه تنها بچّه‌ها را برای ِ واکسن‌های‌شان به پزشک می‌برد، بلکه حواس‌اش به این هست که آن‌ها چه زمانی باید آن‌ها را بزنند و برای ِ آن‌ها از پزشک وقت می‌گیرد.

یک زناشویی ِ برابر: توری و نلسون. توری (زن) و نلسون (مرد) از همان آغاز رابطه‌ای برابر داشتند. حتّا پیش از زناشوییدن این دید را داشتند که کلّ ِ پول «پول ِ ما» است و حساب‌های ِ مالی‌شان را یکی‌کردند. راه‌کارشان برای ِ تقسیم ِ کارهای ِ خانه این بود که بسیاری از آن کارها را با هم انجام دهند: تمیزکاری ِ خانه را تقسیم کردند و صبح ِ هر پنج‌شنبه آن کار را انجام می‌دادند، بنابراین زمان ِ یک‌سانی بر سر ِ آن می‌گذاشتند. نلسون خود-اش را «غذا-گرا»تر از توری می‌داند، توری می‌تواند از یک وعده بگذرد و هنگامی که سرگرم ِ کار-اش است آن را نادیده بگیرد، بنابراین نلسون کسی است که سرانجام پاسخ‌گویی برای ِ برنامه‌ریزی ِ غذا و خرید را به دوش گرفت. ولی توری آش‌پز ِ به‌تری است، بنابراین او است که کمابیش همه‌ی ِ آش‌پزی‌ها را انجام داده است. آن‌ها در باره‌ی ِ این که چه کسی پس از شام میز را جمع-و-جور و تمیز کند، نرمش‌پذیر اند و بسته‌گی به این دارد که چه کسی آن شب کم‌تر خسته است.

توری و نلسون دو کودک دارند. توری پس از تولّد ِ هر کدام از آن‌ها فقط مرخصی ِ زایمان ِ کوتاهی گرفت و دوباره به شغل ِ تمام‌وقت ِ خود در زمینه‌ی ِ فروش ِ تجاری برگشت. توری و نلسون از همان آغاز وابسته به کمک ِ پرستار ِ خانه‌گی بودند – همین طور، در هنگام ِ پیش‌آمدهای ِ ضروری، کمک ِ مادربزرگ. بارها و بارها هم پیش آمده است که در صورت ِ نبود ِ پرستار ِ خانه‌گی یا مادربزرگ، هنگامی که یکی از آن‌ها در سفر ِ کاری بود یکی از آن‌ها باید پاسخ‌گویی ِ کامل برای ِ بچّه‌ها را به دوش می‌گرفت (و برنامه‌ی ِ کاری ِ خود را بر آن پایه می‌چید).

برتری‌ها و نابرتری‌هایی در زناشویی ِ برابر می‌توان دید. یکی از آن برتری‌ها این است که هیچ یک از دو هم‌دم زیر ِ فشار ِ پاسخ‌گویی ِ کامل برای ِ هیچ چیزی نی‌ست. برتری ِ دیگر این است که چون هر دو هم‌دم بیرون از خانه، در فضای ِ عمومی، می‌کارکنند احتمال ِ کم‌تری هست که کم‌کم احساس کنند با هم هیچ ارتباطی ندارند زیرا زنده‌گی‌های ِ بسیار ناهم‌سانی دارند. برتری ِ آشکار ِ آن برای ِ زن این است که توان‌مندی ِ اقتصادی دارد، و در نتیجه، به مرد-اش وابسته نی‌ست.

نابرتری ِ بزرگ ِ زناشویی ِ برابر درهم‌آمیزی و آشفته‌گی ِ بیش‌تر نسبت به زناشویی ِ سنّتی است، چرا که نقش‌های ِ جنسیتی ثابت نی‌ستند. مثلاً، اگر جانی در مدرسه ناگهان با استفراغ هر چه را که خورده بود بالا بی‌آورد، چه کسی از سر ِ کار-اش بیرون می‌زند تا او را از مدرسه بردارد؟ خب، بسته‌گی دارد که: چه کسی آن روز برنامه‌ی ِ آزادتری دارد؟ چه کسی محلّ ِ کار-اش نزدیک‌تر است به مدرسه؟ چه کسی مدیر ِ مهربان‌تری دارد؟ چه کسی آخرین بار که جانی در مدرسه بی‌مار شد او را برداشت؟

زناشویی ِ غیرسنّتی

این مدل چیزی بین ِ زناشویی ِ برابر و زناشویی ِ سنّتی است. شکل‌های ِ گوناگونی از زناشویی‌های ِ غیرسنّتی در زوج‌ها دیده می‌شوند. برخی از زناشویی‌های ِ غیرسنّتی به زناشویی‌های ِ سنّتی نزدیک‌تر اند و برخی به زناشویی‌های ِ برابر.

در زناشویی‌های ِ غیرسنّتی هر دو هم‌دم می‌کارکنند، و زن شاید به اندازه‌ی ِ مرد یا حتّا بیش‌تر درآمد دارد. هر دو هم‌دم شاید به یک اندازه به شغل ِ خود علاقه‌مند اند و درگیر ِ آن هستند. و تصمیم‌ها در باره‌ی ِ چه‌گونه خرجیدن و پس‌انداز ِ پول شاید تا اندازه‌ی ِ زیادی همانند ِ زناشویی ِ برابر گرفته شوند.

ویژه‌گی ِ تعریف‌گرانه‌ی ِ زناشویی ِ غیرسنّتی نگرش ِ زوج به مراقبت از بچّه است: زن پاسخ‌گوی ِ اصلی ِ این کار است چرا که از نظر ِ هر دو هم‌دم به‌ترین حالت برای ِ بچّه‌ها این است که، اگر شرایط ِ مالی بگذارد، مادرشان آن‌ها را پرورش دهد. هنگامی که نخستین نوزاد به دنیا می‌آید، زن است که تغییرهای ِ بزرگی در برنامه‌ی ِ کاری‌اش می‌دهد تا با بودن ِ نوزاد سازگار شود. گستره‌ی ِ این تغییرها، البتّه تا جایی که شدنی باشد، از کاهش ِ ساعت‌های ِ کاری در شغل ِ کنونی‌اش گرفته تا کاملاً وانهادن ِ ترک ِ کار-اش برای ِ چند سال می‌تواند باشد – شاید تا زمانی که همه‌ی ِ بچّه‌ها به مدرسه بروند.

حتّا اگر زن در سال‌های ِ پیش از مدرسه‌ی ِ بچّه‌ها سر ِ کار بماند، باز هم هنوز او کسی است که باید پاسخ‌گوی ِ اصلی برای ِ بچّه‌ها باشد. شوهر شاید در انجام ِ آن چه باید انجام شود کمک‌حال باشد، ولی این زن است که بار ِ اندیشیدن به این که چه‌گونه و کِی این چیزها انجام خواهند شد را به دوش خواهد کشید. پس، مثلاً، بابا شاید بچّه‌ها را برای ِ واکسن‌های‌شان در آغاز ِ سال ِ مدرسه به پزشک ببرد. ولی این مامان بود که به یاد داشت که بچّه‌ها باید آن واکسن‌ها را می‌زدند و از پزشک وقت گرفت. اگر جانی کوچولو در مدرسه بالا بی‌آورد، معمولاً مامان است که از سر ِ کار می‌دود می‌رود تا او را بردارد.

همین جور، شوهر شاید در کارهای ِ خانه کمک‌حال باشد، شاید حتّا بسیار زیاد، ولی در بسیاری از زوج‌های ِ غیرسنّتی آن کمک بیش‌تر در زمینه‌ی ِ انجام ِ کار است تا برنامه‌ریزی ِ آن. مرد شاید برای ِ خرید ِ خوار-و-بار بیرون برود، ولی این زن است که برنامه‌ای برای ِ وعده‌های ِ غذایی می‌ریزد، و به مرد می‌گوید که اگر همین حالا به فروش‌گاه نرود ام‌شب از شام خبری نی‌ست.

در زناشویی ِ غیرسنّتی، زن که بیش‌تر ِ بار ِ پاسخ‌گویی برای ِ اطمینان از انجام ِ کارهای ِ خانه را به دوش می‌کشد شاید احساس کند که گویی شیفت ِ دومی را هم می‌کارکند اگرچه همه‌ی ِ کارهای ِ فیزیکی را خود-اش انجام نمی‌دهد. از سویی دیگر، این زن معمولاً قدرت ِ بیش‌تری در تصمیم‌گیری ِ مالی نسبت به زنی در زناشویی ِ سنّتی دارد.

دو زناشویی ِ غیرسنّتی. با در نظر گرفتن ِ زناشویی ِ کلای و فریدریکا نسبت به زناشویی ِ میلیسِنت و لانس ترکیب‌های ِ گوناگون ِ امکان‌پذیر در دسته‌ی ِ گسترده‌ی ِ زناشویی ِ غیرسنّتی به خوبی نشان داده می‌شوند.

زناشویی ِ غیرسنّتی‌ای که کلای و فریدریکا آفریده اند کاملاً نزدیک به زناشویی ِ برابر است. کلای حساب‌دار است و فریدریکا برنامه‌نویس در یک شرکت ِ بالا-فن ِ کوچک. پس از این که دخترشان، بریتانی، به دنیا آمد فریدریکا یک سال مرخصی ِ زایمان گرفت؛ بلندترین مرخصی‌ای که می‌شد بدون ِ از دست دادن ِ شغل‌اش بگیرد. در پایان ِ مرخصی، برنامه‌ی ِ پرستاری از نوزاد ِ دختر-اش را به شکل ِ پاره‌وقت چید و سر ِ کار برگشت – پاره‌وقت، و با امکان ِ کار از خانه برای ِ یک چهارم از آن زمان. این ترکیب از جورگشت‌ها جور درآوردن‌ها این اجازه را به او می‌داد که تا میانه‌ی ِ بعد از ظهر به خانه برسد تا با بریتانی باشد. کلای هیچ تغییری در برنامه‌ی ِ کاری ِ خود نداشت، ولی هم‌چنان به نقش ِ معمول ِ خود به عنوان ِ خریدار ِ غذا ادامه داد و پاسخ‌گوی ِ رخت‌شویی و رخت‌های ِ شستنی بود، کاری که تا پیش از آن بر دوش ِ فریدریکا بود. کلای و فریدریکا هم‌چنان باقی ِ کارهای ِ خانه را کاملاً برابر تقسیم می‌کردند. فریدریکا دوباره کار ِ تمام‌وقت ِ خود را زمانی از سر گرفت که بریتانی وارد ِ مدرسه‌ی ِ راه‌نمایی شد، ولی هم‌چنان امکان ِ کار از خانه را برای ِ بخشی از آن زمان داشت. این امکان به او اجازه می‌داد تا هم‌چنان بالاسر ِ مشق‌های ِ بریتانی باشد، با پدر-مادرهای ِ دیگر ارتباط بگیرد، و حواس‌اش باشد که بریتانی به دیگر کنش‌مندی‌های ِ فعّالیّت‌های ِ برون‌برنامه‌ای ِ گوناگون‌اش برسد.

میلیسنت پرستار است، لانس سیم‌بان ِ تلفن است، و زناشویی ِ غیرسنّتی‌شان بیش‌تر به سر ِ سنّتی ِ آن گستره نزدیک است. میلیسنت از پرستار بودن بسیار خوش‌اش می‌آید، و کی‌ستی‌اش هویت‌اش به عنوان ِ پرستار برای ِ معنای‌اش از خویش‌تن یا همان خویش‌حسّی‌اش بسیار اهمّیت دارد، ولی نمی‌توانست کس ِ دیگری را برای ِ مراقبت از نوزاد-اش بپذیرد. پس هنگامی که دو پسر ِ نخست‌اش (با فاصله‌ای کم‌تر از دو سال از هم) به دنیا آمدند، از کار دست کشید؛ پسر ِ کوچک‌تر-اش سه ساله بود که او دوباره سر ِ کار برگشت. لانس پشتیبان ِ خواسته‌ی ِ میلیسنت برای ِ ماندن در خانه با پسرها بود، و در این بازه‌ی ِ زمانی تا می‌توانست اضافه‌کار می‌ماند تا جبران ِ درآمد ِ از-دست-رفته‌ی ِ میلیسنت باشد. میلیسنت همیشه بیش‌تر ِ کارهای ِ خانه را انجام داده بود، و پس از این که پسرها آمدند حتّا کارهای ِ بیش‌تری انجام می‌داد، به ویژه که لانس همه‌ی ِ آن زمان‌ها را داشت می‌اضافه‌کارید. هنگامی که میلیسنت می‌خواست سر ِ کار برگردد کم‌کم این کار را انجام داد – در واقع هر بار یک روز به عنوان ِ پرستار ِ قراردادی. نخست شنبه‌ها یا یک‌شنبه‌ها می‌کارکرد و لانس هم مراقب ِ پسرها بود. هنگامی که پسرها مدرسه رفتند، میلیسنت چند روز ِ کاری به برنامه‌ی ِ کاری‌اش افزود، همیشه شیفت ِ روز می‌کارکرد تا بتواند تقریباً همان زمانی به خانه برگردد که آن‌ها می‌برگشتند. هنگامی که پسرها در تابستان و تعطیلی‌ها دور از او در مزرعه‌ی ِ پدربزرگ و مادربزرگ‌شان بودند، میلیسنت هم بیش‌تر می‌کارکرد، به ویژه اگر او و لانس نیاز ِ پرفشاری به پول ِ بیش‌تر احساس می‌کردند، ولی او هرگز به کار ِ تمام‌وقت برنگشت، و همیشه بیش‌تر ِ کارهای ِ خانه را انجام می‌داد.

زناشویی ِ غیرسنّتی برای ِ زوج‌هایی جواب می‌دهد که می‌خواهند تعادل ِ قدرت ِ برابرتری نسبت به زناشویی ِ سنّتی داشته باشند، ولی می‌خواهند نقش ِ سنّتی ِ مادر به عنوان ِ مراقب ِ اصلی ِ بچّه‌ها را هم نگاه دارند. و نیز برای ِ زوج‌هایی جواب می‌دهد که نقش‌های ِ جنسیتی ِ سنّتی‌تری می‌خواهند، ولی نه جدایی ِ کامل ِ سرشت ِ نقش‌های ِ زناشویی ِ سنّتی را.

اگر یکی از دو هم‌دم یا هر دو واقعاً مدل ِ سنّتی را دوست دارند، ولی برای ِ بقا نیاز به دو درآمد دارند، این مدل جواب نمی‌دهد. چنین موقعیتی می‌تواند همه گونه سردرگمی و تلخ‌کامی را به بار آورد. زن دوست دارد بماند خانه، ولی باید کارکند تا پشتیبان ِ خانه و زنده‌گی باشد. شوهر احساس ِ بدی دارد که نمی‌تواند تنها نان‌آور ِ خانه باشد، و شاید از قدرتی که زن‌اش در این رابطه به دست می‌آورد – به دلیل ِ پولی که زن در می‌آورد – احساس ِ تهدید می‌کند. (به یاد داشته باشید: پول یعنی قدرت). در همین حال، از زن این انتظار می‌رود که مراقب ِ کارهای ِ خانه هم باشد با این که بیرون از خانه تمام‌وقت هم می‌کارکند، و از شوهر-اش هم این انتظار هست که دست‌کم اندکی کمک‌حال باشد. ولی زن نیاز به کمکی بسیار بیش از آن دارد، پس چنین درخواستی از شوهر دارد. شوهر از او برای ِ چنین درخواستی دل‌آزرده می‌شود چرا که هنگامی که آن‌ها زناشوییدند چنین چیزی بخشی از این قرار-و-مدار نبود؛ زن هم از او دل‌آزرده می‌شود که دارد از آن قرار-و-مدار حرف می‌زند، چرا که وظیفه‌ی ِ او از آن قرار-و-مدار هم این بود که همه‌ی ِ نان‌آوری ِ خانه را به دوش کشد. آن‌ها از هم خشم‌گین می‌شوند که نمی‌توانند شکلی از ساختار ِ خانواده‌گی را داشته باشند که شاید در آن بزرگ شده اند، یا در تلویزیون دیده اند، ولی در شکل‌گیری ِ آن بی‌تقصیر بوده اند. موضوع فقط این است که هزینه‌های ِ زنده‌گی، در چند دهه‌ی ِ گذشته، بسیار بیش‌تر از درآمد ِ بسیاری از آدم‌ها افزایش یافته است، و در نتیجه بیش‌تر ِ خانواده‌ها نیاز به دو درآمد دارند تا همان استاندارد ِ زنده‌گی را نگاه دارند که در سه دهه‌ی ِ نخست ِ پس از جنگ ِ جهانی ِ دوم تنها با یک درآمد به دست می‌آمد.(۳)

هم‌چنین، زناشویی ِ غیرسنّتی هنگامی که به گمان ِ یکی از دو هم‌دم همه‌ی ِ قرار-و-مدارها بر پایه‌ی ِ زناشویی ِ برابر خواهد بود، جواب نمی‌دهد. چیزی که پیش می‌آید چنین است: زن می‌گوید که او زناشویی ِ برابر می‌خواهد و مرد هم می‌گوید که او نیز زناشویی ِ برابر می‌خواهد. ولی منظور ِ مرد از «برابر» در واقع زناشویی ِ غیرسنّتی است، که او در آن «کمک‌حال» خواهد بود ولی کاملاً پاسخ‌گوی ِ نیمی از مراقبت از بچّه و کارهای ِ خانه نخواهد بود. عمدی یا غیرعمدی، مرد دامی برای ِ هم‌دم‌اش پهنیده است. پند ِ آشکار ِ این داستان برای ِ شما و هم‌دم‌تان این است که اگر به هم می‌گویید که زناشویی ِ برابر می‌خواهید، حواس‌تان باشد که منظور ِ هر دوی ِ شما یک چیز باشد؛ مو-به-مو بگویید که چه کسی پاسخ‌گوی ِ چه چیزی است، و چه کسی چند ساعت در هفته چه کاری را انجام می‌دهد.

قانون ِ مدل‌های ِ زناشویی

شما و هم‌دم‌تان شاید هر دو از پیش هم‌نوایی ِ آشکاری داشته باشید بر سر ِ مدل ِ زناشویی‌ای که می‌خواهید پی‌رُو ِ آن باشید. شما باید پیش از زناشوییدن – حتّا، پیش از نام‌زدیدن – یک مدل داشته باشید. بسیاری از تصمیم‌های ِ روزانه‌ی ِ بااهمّیت در باره‌ی ِ زیستن ِ زنده‌گی ِ زناشوییده‌ی‌تان از روی ِ مدل ِ زناشویی‌تان گرفته خواهند شد، مدلی که شاید بدون ِ هم‌نوایی ِ آشکار بر سر ِ آن زناشوییده باشید. از شمار ِ زوج‌هایی که چیزی از مدل ِ زناشویی ِ دل‌خواه ِ خود به هم نگفته اند و بدون ِ هم‌نوایی ِ آشکاری بر سر ِ آن زناشوییده اند، شگفت‌زده خواهید شد، و همین طور شمار ِ زوج‌هایی که به گمان‌شان بر سر ِ مدل ِ زناشویی‌شان هم‌نوا شده اند ولی در واقع نشده اند. در هر دو حالت، نبود ِ هم‌نوایی ِ آشکار بر سر ِ مدل ِ زناشویی می‌تواند مایه‌ی ِ کش‌مکش ِ فراوانی شود – تا حدّی که دیگر زناشویی جواب ندهد. من احساس می‌کنم اهمّیت ِ هم‌نوایی بر سر ِ مدل ِ زناشویی به اندازه‌ای زیاد است که می‌خواهم آن را به عنوان ِ یک قانون بازگویم:

قانون ِ مدل‌های ِ زناشویی
تنها با کسی بزناشویید که همان مدل ِ زناشویی را می‌خواهد که شما می‌خواهید

به یاد داشته باشید که توصیف‌هایی که من از این سه مدل داده ام فقط چارچوب‌های ِ کلّی هستند، و این که زوج‌ها به شکل‌های ِ بسیار گوناگونی می‌توانند زنده‌گی‌های ِ خود را در هر مدل سر-و-سامان دهند. شما و هم‌دم‌تان نسخه‌ی ِ شخصی ِ خودتان را از هر مدلی که می‌برگزینید سر-و-شکل خواهید داد – و آن نسخه برای ِ شما جواب خواهد داد. ولی نخست باید بر سر ِ آن مدل هم‌نوا شوید. پس اگر هنوز آشکارا با هم در باره‌ی ِ مدل‌های ِ زناشویی حرف نزده اید، همین حالا حرف زدن در باره‌ی ِ آن را بی‌آغازید. نمی‌دانم آماده اید یا نه، ولی حالا وقت ِ نخستین، و شاید بااهمّیت‌ترین، پرسش ِ تعریف‌گرانه‌ی ِ سویه‌ی ِ کرداری است.

شما و هم‌دم‌تان تا چه اندازه در مدل ِ زناشویی‌ای که می‌خواهید پی‌رُو ِ آن باشید جفت-و-جور هستید؟

مدل ِ زناشویی ِ شما تا اندازه‌ی ِ زیادی تعیین‌گر ِ این است که زنده‌گی ِ روزینه‌ی ِ شما و هم‌دم‌تان چه‌گونه خواهد بود. این مدل تقریباً تعیین‌گر ِ همه چیز در باره‌ی ِ نخستین تکلیف ِ اصلی ِ زنده‌گی ِ روزینه خواهد بود، یعنی پول درآوردن.

این که شما و هم‌دم‌تان چه‌گونه دیگر تکلیف‌ها را به سرانجام خواهید رساند بسته‌گی به مدل ِ زناشویی‌تان دارد ولی بسیار بیش‌تر بسته به شخصیت‌تان است. (این بخشی از کتاب است که شما در ادامه به آن می‌رسید تا ببینید شخصیت‌تان با هم می‌خواند یا نه). ما کار را با تکلیف ِ اصلی ِ دوم می‌آغازیم، یعنی خرجیدن ِ پول.

درباره‌ی نویسنده

فرهاد سپیدفکر

نمایش همه‌ی مطالب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

ده + ده =