طرح جلد کتاب ِ «آیا با این دوست‌دختر / دوست‌پسر-ام بزناشویم؟»
آیا با این دوست‌دختر/دوست‌پسر-ام بزناشویم؟

برگزیدن ِ آدم ِ درست برای ِ زناشویی: راحتی با سکسینه‌گی، کشش به سکس، سبک ِ سکسی

فهرست ِ محتوای ِ کتاب
این نوشته بخشی از کتاب ِ «آیا با این دوست‌دختر/دوست‌پسر-ام بزناشویم؟» است. برای ِ دست‌رسی به فهرست ِ محتوای ِ کتاب و خواندن ِ بخش‌های ِ دیگر می‌توانید به این لینک بروید.

سویه‌ی ِ سکسی

کاریکاتوری در نشریه‌ی ِ نیویورکر چاپ شده بود که چنین چیزی بود: عروس و دامادی ایستاده پشت ِ محراب که تا اندازه‌ای انگار جا خورده بودند. کشیش به آن‌ها می‌گفت، «جیسون، آیا سوگند می‌خوری که تا زمانی که هر دو زنده باشید با هیچ کسی جز جودی رابطه‌ی ِ سکسی نداشته باشی؟ و جودی، آیا سوگند می‌خوری که تا زمانی که هر دو زنده باشید با هیچ کسی جز جیسون رابطه‌ی ِ سکسی نداشته باشی؟»

وقتی داریم در باره‌ی ِ تک‌هم‌دمی حرف می‌زنیم، منظور ِ ما چنین چیزی است؛ چیزی که بار ِ سنگینی است. همه‌ی ِ ما می‌دانیم که کشش ِ سکسی، برای ِ بسیاری از ماها، بی‌بندوبارانه است. می‌دانیم که تازه‌گی همیشه هیجان ِ افزوده‌ای به سکسینه‌گی می‌بخشد. هر روز با آدم‌هایی روبه‌رو می‌شویم که برای ِ ما کشش ِ فیزیکی و انگیزش ِ سکسی ِ بالایی دارند. در کم‌ترین حالت، ما ناگزیر در این باره کنج‌کاو خواهیم شد که سکس با آن‌ها چه جور چیزی از آب در می‌آید.

ما تنها نی‌ستیم. در کل، در میان ِ پستان‌داران، تازه‌گی – که همان جای‌گزینی ِ هم‌دم ِ قدیمی با هم‌دم ِ نو است – راه ِ یقین‌بخشی برای ِ حفظ ِ نرخ ِ بالای ِ رفتار ِ سکسی است. دلیل‌های ِ فرگشتی ِ تکاملی ِ خوبی برای ِ چنین رفتاری هست، که مربوط به حفظ ِ گوناگونی در استخر ِ ژنی می‌شوند.

اگر با خودمان روراست باشیم، می‌دانیم که بی‌بندوباری ِ کشش ِ سکسی ِ ما فقط به این دلیل که حالا دیگر زناشوییده ایم ناپدید نخواهد شد. ولی اگر پیمان‌های ِ زناشویی‌مان را جدّی بگیریم، در واقع ما داریم خودمان را به چیزی بزرگ می‌پای‌بندیم؛ به هرگز بی‌بندوبار نبودن در رفتارمان تا آخر ِ عمرمان – درست مانند ِ مرد ِ گفته‌شده در آن کاریکاتور. ولی گویا زناشویی ما را به چیزی می‌وادارد که ضدّ ِ طبیعت ِ ذاتی ِ ما است. شاید هم همین طور باشد.

گزینه‌ای که برخی از ماها به سوی‌اش می‌رویم این است که بزناشوییم ولی تک‌هم‌دم نباشیم. این گزینه‌ای نی‌ست که من بتوانم پیش‌نهاد دهم. به عنوان ِ روان‌شناس، شغل ِ من این نی‌ست که به شما برهان‌های ِ اخلاقی دهم که چرا خیانت بد است. آدم‌های ِ زیادی هستند که در این باره به شما درس‌های ِ اخلاقی بدهند. من فقط مشاهده‌ای بالینی را با شما در میان خواهم گذاشت: در انجام ِ کار-ام با بازمانده‌گان ِ شکنجه و با آدم‌هایی که فرزندی از دست داده اند، چهره‌ی ِ اندوه‌ناک را دیده ام. تنها آدم‌های ِ دیگری که در آن‌ها هم چیزی همانند ِ آن اندوه‌ناکی را دیده ام آدم‌هایی هستند که از سوی ِ شوهر یا زن‌شان خیانت دیده اند.

با این فرض که نا-تک‌هم‌دم بودن جایی در میان ِ گزینه‌های ِ ما ندارد، تنها فوت‌وفنّ ِ باقی‌مانده برای ِ آدم‌های ِ زناشوییده حفظ ِ زنده‌گی ِ سکسی ِ پرکشش و خرسندانه‌ی ِ خود بدون ِ دست به دامن ِ هم‌دم‌های ِ تازه شدن است. چنین چیزی فوت‌وفنّ ِ بسیار ریز و ماهرانه‌ای است، چیزی که زوج‌های ِ زناشوییده‌ی ِ خشنود سالی دوازده ماه به خوبی انجام می‌دهند. آن‌ها به این دلیل می‌توانند چنین کاری را انجام دهند که در سویه‌ی ِ سکسی کاملاً جفت-و-جور اند. یعنی، در سه چیز ِ با-ربط ولی ناهم‌سان به خوبی جفت-و-جور اند:

  • راحتی با سکسینه‌گی
  • کشش به سکس
  • سبک ِ سکسی

بی‌آیید نگاه ِ نزدیک‌تری به هر یک از این سه پیکرپاره‌ی ِ جزء ِ سویه‌ی ِ سکسی بی‌اندازیم.

راحتی با سکسینه‌گی

منظور ِ من از «راحتی با سکسینه‌گی» فقط این است که شما در برابر ِ انجام ِ همه‌ی ِ کارهای ِ گوناگونی که آدم‌ها در باره‌ی ِ سکس انجام می‌دهند تا چه اندازه آسان می‌گیرید: اندیشیدن در باره‌ی ِ آن، خواندن در باره‌ی ِ آن، تماشای ِ فیلم در بار‌ه‌ی ِ آن، حرف زدن در باره‌ی ِ آن، جک گفتن در باره‌ی ِ آن، و هم‌چنین واقعاً انجام دادن ِ آن. مانند ِ هر صفت ِ شخصیتی ِ پیچیده‌ی ِ دیگری، راحتی با سکسینه‌گی هم ناشی از میان‌بازی‌گری ِ تو-در-توی ِ چندین سازه عامل است: نگرش‌هایی که شما در باره‌ی ِ سکس هنگام ِ بزرگ شدن در خانواده‌ی‌تان فراگرفته اید، اثرگذاری‌های ِ فرهنگی ِ آغازین مانند ِ پرورش ِ مذهبی در کودکی، اثرگذاری‌های ِ فرهنگی ِ پسینی از جمله اثرگذاری‌هایی از سوی ِ هم‌تایان و از سوی ِ رسانه‌ها، و تجربه‌های ِ سکسی ِ واقعی‌تان (چه پیش و چه پس از برنایی بلوغ) – همه‌ی ِ این‌ها در میان‌کنش با سازه‌های ِ خلق‌وخویی و شخصیتی‌ای که بقیه‌ی ِ کی‌ستی ِ هویت ِ شما را می‌سازند، در کنار ِ هم نقش دارند.

آدم‌ها معمولاً هر چه بزرگ‌تر می‌شوند یاد می‌گیرند که با سکسینه‌گی راحت‌تر شوند. همین فقط انجام دادن‌اش یکی از کارهای ِ بااهمّیتی است که مایه‌ی ِ رشد و بالنده‌گی ِ شما می‌شود. با این همه، روشن است که وقتی به بزرگ‌سالی می‌رسیم، برخی از ماها نسبت به دیگران با سکسینه‌گی راحت‌تر ایم.

هنگامی که کسی چندان با سکسینه‌گی راحت نی‌ست حتماً به دلیل ِ بی‌تجربه‌گی نی‌ست. مثلاً، کلارنس به من گفت که وقتی در دانش‌گاه بود مسابقه‌ای آزاد میان ِ برادران ِ باش‌گاه ِ برادری‌اش برگزار می‌شد تا ببینند چه کسی می‌تواند بیش‌ترین دختر-دانش‌جو را قاپ بزند. او چند تایی را قاپ زده بود، در رویارویی‌های ِ بزن-دررو-یی که کار خیلی تند انجام می‌شد و پایان می‌گرفت، که چنین کارهایی برای ِ او اصلاً معنایی نداشت، و این که او حتّا لذّت ِ چندانی هم نمی‌برد. کلارنس، با وجود ِ همه‌ی ِ «تجربه‌های ِ سکسی»اش، دل‌نگرانی، سر-در-گمی، و آشفته‌گی ِ فراوانی در ارتباط با سکس داشت، و نتوانسته بود رابطه‌ی ِ سکسی ِ خرسندانه‌ای با زن‌اش شکل دهد.

برعکس، آدم‌ها حتماً نباید تجربه‌های ِ سکسی ِ فراوانی داشته باشند تا با سکسینه‌گی راحت باشند. خیلی‌ها از همان آغاز با آن راحت اند. هنگامی که آدم‌ها با سکسینه‌گی راحت نی‌ستند احتمال ِ کم‌تری دارد که از بی‌تجربه‌گی باشد و بیش‌تر از سازه‌های ِ عامل‌های ِ دیگری ناشی می‌شود مثلاً این که در کودکی به آن‌ها یاد داده شده است که سکس چیزی کثیف یا بد است، یا مثلاً دوست نداشتن یا شرمنده بودن از بدن ِ خودشان، یا احساس ِ بد یا تهوّع‌آمیز داشتن نسبت به همه‌ی ِ چیزهای ِ گوناگونی که در کل با بدن سر-و-کار دارد.(۱) آدم‌ها می‌توانند به دلیل ِ تجربه‌ای تراژیک از آزار ِ سکسی در کودکی هم با سکسینه‌گی نا-راحت باشند.

یک فرد می‌تواند با برخی جنبه‌های ِ سکسینه‌گی راحت باشد ولی با برخی دیگر نه. معمولاً این ناهم‌خوانی‌ها ناچیز هستند، مثلاً کسی که در کل با سکسینه‌گی راحت است هنگام ِ تماشای ِ صحنه‌های ِ عشقی در فیلم‌ها شرم دارد. ولی گاهی این ناهم‌خوانی‌ها واقعاً پی‌آمدهایی دارند. ویلبور نمونه‌ای از این مورد است: مشکل ِ ویلبور این بود که با زنانی که در راه‌روی ِ هتل‌ها و پایانه‌ی ِ فرودگاه‌ها می‌دید به شیوه‌ای برانگیخته می‌شد که با زن‌اش نمی‌توانست به آن شیوه برانگیخته شود. او خیال‌پردازی‌هایی در باره‌ی ِ «داشتن ِ این شیوه» با این زنان داشت. احساس‌اش این بود که نمی‌تواند به آن شیوه با زن‌اش سکس داشته باشد. ویلبور حواس‌اش بود که این نکته را بگوید که مشکل از زن‌اش نی‌ست – او زیبا بود و برای ِ ویلبور کشش ِ سکسی داشت، و او [زن] بی‌شک از سکس لذّت می‌برد. وقتی از ویلبور پرسیدم «داشتن ِ این شیوه» از سکس دربرگیرنده‌ی ِ چه چیزهایی است، چیز ِ ویژه‌ای نگفت که نامعمول و شگفت‌آور باشد. منظور ِ او فقط اندکی کم‌تر پس‌رانده و خویشتن‌دار بودن در سکس نسبت به وضعیت ِ کنونی است؛ وضعیتی که او با توجه به سرشت ِ خود-اش معمولاً با زن‌اش چنان چیزی بود. مثلاً، ویلبور در خیال‌پردازی‌های‌اش چنین تصویری داشت که دارد هنگام ِ سکس حرف‌های ِ کثیفی می‌زند. من به ویلبور پیش‌نهاد دادم که از زن‌اش بپرسد اگر [ویلبور] با او چنین کاری انجام دهد آیا او چنین چیزی را دوست دارد یا نه. ویلبور پاسخ داد که نمی‌تواند با زن‌اش در باره‌ی ِ انجام ِ چنین چیزی حرف بزند. از او پرسیدم چرا نه، و او پاسخ داد که نمی‌تواند، فقط همین – چنین چیزی او را بسیار شرمنده و عصبی می‌ساخت. او هرگز با هیچ یک از هم‌دم‌های‌اش در باره‌ی ِ سکس حرف نزده بود – فقط با آن‌ها آن کار را انجام داده بود. ویلبور به درخواست ِ من ناچار تن داد که بارها در ذهن ِ خود تصویری بسازد از حرف زدن با زن‌اش در باره‌ی ِ کثیف حرف زدن، و من با هم‌راهی ِ او در تصویرسازی ِ برخی از بدترین حالت‌های ِ ممکن، توانستم او را به این باور برسانم که این کار را انجام دهد. از شانس ِ ویلبور، زن‌اش به او گفت که فکر می‌کند اگر هنگام ِ سکس با او کثیف حرف بزند خیلی هم خوش‌اش خواهد آمد. کم‌کم، ویلبور توانست با او در باره‌ی ِ چیزهای ِ دیگری که برای ِ انجام‌شان خیال‌پردازی داشت هم حرف بزند؛ مایه‌ی ِ شادی و شگفتی‌اش بود که هر بار زن‌اش پاسخ ِ مثبت می‌داد. هنگامی که یخ ِ آن‌ها شکست، ویلبور و زن‌اش می‌توانستند درگیر ِ گفت‌وگویی پی‌وسته در باره‌ی ِ رابطه‌ی ِ سکسی‌شان شوند، که کار را برای ِ هر دوی ِ آن‌ها آسان ساخت.

ایده‌آل این است که شما و هم‌دم‌تان در راحتی با سکسینه‌گی به این دلیل جفت-و-جور باشید که هر دو بسیار با آن راحت اید. ناهم‌سانی‌های ِ کوچک میان ِ شما دو نفر در راحتی با سکسینه‌گی هم مشکلی ندارند، تا زمانی که فرد ِ کم‌تر راحت به هر روی راحتی ِ منطقی‌ای با آن داشته باشد. روی ِ ناهم‌سانی‌های ِ میان ِ دو هم‌دم، اگر درون ِ گستره‌ی ِ منطقی ِ راحتی باشند، می‌توان کارکرد تا به‌تر شوند و حل شوند. ولی اگر یکی از شما کاملاً با سکسینه‌گی ناراحت باشد، چه به‌تر که هر دوی ِ شما کاملاً ناراحت با سکسینه‌گی باشید تا این که یکی از شما بسیار راحت‌تر از دیگری باشد. اگر ناهم‌سانی ِ بزرگی میان ِ دو هم‌دم در اندازه‌ی ِ راحتی ِ آن‌ها با سکسینه‌گی باشد، هر دو احساس ِ تنهایی ِ سکسی خواهند کرد، و سرانجام احساس ِ خشم خواهند داشت. فرد ِ راحت‌تر احساس ِ سردرگمی، ناامیدی، و بی‌بهره‌گی محرومیّت خواهد داشت. فرد ِ ناراحت‌تر احساس ِ فشار، گناه، و نابسنده بودن خواهد داشت. احساس‌های ِ منفی ِ دو هم‌دم در باره‌ی ِ زنده‌گی ِ سکسی‌شان کم‌کم به دیگر بخش‌های ِ رابطه‌ی‌شان هم خواهد خزید. برخی از ناخشنودترین زوج‌هایی که در عمر-ام دیده ام، زوج‌هایی که فراتر از خشم به بی‌زاری از هم رسیده بودند، ریشه‌ی ِ مشکل‌های‌شان ناهم‌سانی در راحتی با سکسینه‌گی بود. در کل، کم پیش می‌آمد، البتّه اصلاً اگر پیش می‌آمد، که آن‌ها درستی ِ چنین چیزی را بپذیرند – انجام ِ چنین کاری به راستی بسیار بسیار دردناک است – با این همه چنین چیزی درست بود، و آن چیز رابطه‌ی ِ آن‌ها را سمّی ساخته بود.

در واقع برای ِ دو هم‌دم به‌تر است که در سطح ِ پایینی از راحتی با سکسینه‌گی با هم جفت-و-جور باشند زیرا در آن صورت هر دو احساس ِ ایمنی ِ سکسی خواهند کرد. شاید آن‌ها، بر اساس ِ استانداردهای ِ آدم‌های ِ دیگر، زنده‌گی ِ سکسی ِ خیلی خوبی نداشته باشند ولی در دور ِ باطل ِ سردرگمی، ناامیدی، گناه، نابسنده‌گی، و خشم هم نخواهند افتاد؛ دور ِ باطلی که سرنوشت ِ زوج‌هایی است که در راحتی با سکسینه‌گی چندان جفت-و-جور نی‌ستند.

شما سطح ِ خودتان در راحتی با سکسینه‌گی را می‌دانید. و تا کنون تجربه‌ی ِ سکسی ِ بسنده‌ای با هم‌دم‌تان هم داشته اید تا بدانید او تا چه اندازه با سکسینه‌گی راحت است.

تا چه اندازه شما و هم‌دم‌تان در راحتی با سکسینه‌گی جفت-و-جور هستید؟

کشش به سکس

منظور ِ من از «کشش به سکس» فقط همین است که ذهن‌تان چه اندازه با آن درگیر است و هر چند وقت یک بار دوست دارید آن را انجام دهید – نه فقط همین حالا در مورد ِ هم‌دم ِ کنونی‌تان، بلکه در کل. روشن است که میزان ِ راحتی ِ شما با سکسینه‌گی روی ِ کشش ِ شما به سکس اثرگذار است. اگر کاملاً با سکسینه‌گی راحت باشید، پس احتمالاً بیش‌تر به سکس می‌اندیشید، و بیش‌تر دوست دارید آن را انجام دهید، تا کسی که چندان با سکسینه‌گی راحت نی‌ست.

ولی سکس فقط روانی نی‌ست. سکس چیزی فیزیکی و زیستی است. پس می‌توان چنین پنداشت که کشش به سکس، یا همان رانش ِ سکسی، تا اندازه‌ای هم‌چون دیگر صفت‌های ِ فیزیکی مانند ِ قد و رنگ ِ چشم از ارث اثر می‌پذیرد. (البتّه، نباید از یاد ببریم که رانش ِ سکسی، به عنوان ِ یک صفت ِ ارثی، می‌تواند از محیط و تجربه‌های ِ آغازین ِ ما هم اثر بپذیرد – از راه ِ راحتی ِ ما با سکسینه‌گی – و از این جنبه بیش‌تر از این که مانند ِ رنگ ِ چشم باشد، مانند ِ قد است که می‌تواند بسیار زیاد از شرایط ِ محیطی، مانند ِ سبک ِ غذایی، اثر بپذیرد.)

این موضوع کاملاً شناخته‌شده است که صفت‌های ِ ارثی از فردی به فرد ِ دیگر می‌توانند بسیار فرق داشته باشند. هم‌چنین، این هم شناخته‌شده است که صفت‌هایی که اندازه‌ی‌شان سنجش‌پذیر اند، مانند ِ قد و وزن، به شکل ِ پیش‌بینی‌پذیری، بر اساس ِ چیزی که آماردان‌ها آن را «نمودار ِ نرمال» می‌نامند، گوناگون و پراکنده‌شده اند (شکل ِ ۴). محور ِ افقی گستره‌ی ِ امتیازها را برای ِ یک صفت نشان می‌دهد و محور ِ عمودی شمار ِ کسانی را که در آن امتیاز اند نشان می‌دهد. (اگر این نمودار نمودار ِ نرمال برای ِ رانش ِ سکسی بود، پس آدم‌هایی با رانش ِ سکسی ِ بسیار بالا در سمت ِ راست ِ راست بودند، و آدم‌هایی با رانش ِ سکسی ِ بسیار پایین در چپ ِ چپ). همان گونه که می‌توانید ببینید، برای ِ صفتی با پراکنده‌گی ِ نرمال، بیش‌تر ِ آدم‌ها در بازه‌ی ِ میان‌گین قرار گرفته اند. هر چه پیش می‌رویم آدم‌های ِ کم‌تری با امتیازهایی در دو سوی ِ پایانی ِ نمودار نسبت به امتیاز ِ میانه (که میان‌گین هم نامیده می‌شود) قرار دارند. آن چه برای ِ دیگر صفت‌های ِ انسانی درست است احتمالاً برای ِ رانش ِ سکسی هم درست است: بیش‌تر ِ مردم جایی در آن میانه قرار دارند، و آدم‌های ِ کم‌تری در دو کران ِ آغازی و پایانی.

شکل ِ ۴

پس خبر ِ خوب این است که، به عنوان ِ یک واقعیت ِ آماری، احتمال ِ خوبی هست که شما و هم‌دم‌تان جفت-و-جوری ِ منطقی و خوبی در رانش ِ سکسی داشته باشید. هر دوی ِ شما جایی در آن میانه قرار دارید. البتّه، هر از گاهی، زوج‌ها چندان جور نی‌ستند: یکی از دو هم‌دم در یکی از دو کران است – یا بدتر از آن، هر کدام در یکی از کران‌ها هستند. آن نا-جفت-و-جوری شاید در همان آغاز ِ رابطه آشکار نباشد، چرا که در گام ِ عشقولانه، هنگامی که سکس هنوز تازه است، پی‌درپی و پرتکرار است. این نا-جفت-و-جوری بعدتر آشکار می‌شود، هنگامی که تازه‌گی ِ سکسی اندکی رنگ می‌بازد.

من زوج‌هایی با نا-جفت-و-جوری‌های ِ گوناگون دیده ام. مثلاً، کارلا رانش ِ سکسی ِ تقریباً بالایی داشت، ولی شوهر-اش، لارنس، رانش ِ سکسی ِ پایینی داشت. موضوع این نبود که لارنس مشکلی با سکس داشت – او مشکلی نداشت. هر گاه او و کارلا سکس داشتند، واقعاً لذّت می‌برد. و پس از آن با خود می‌گفت، «این کار خیلی حال می‌دهد. چرا احساس نمی‌کنم که باید این کار را بیش‌تر انجام دهم؟». کارلا بسیار به لارنس عشق می‌ورزید و زنده‌گی بدون ِ او را حتّا نمی‌توانست در خیال هم بپندارد. در همین حال، سکس بیرون از دایره‌ی ِ زناشویی هم برای‌اش پذیرش ِ اخلاقی نداشت. او به راستی در بند افتاده بود. یا نمونه‌ای دیگر: ایرینا رانش ِ سکسی ِ بالایی داشت، و رودنی رانش ِ سکسی ِ بسیار بسیار بالایی داشت. این ناهم‌سانی در آغاز برای ِ آن‌ها مشکلی نداشت. پی‌وند ِ سکسی ِ شگفت‌انگیزشان یکی از چیزهایی بود که بیش از هر چیزی به آن ارزش می‌دادند، و در آغاز گویا کاملاً طبیعی بود که در روز چندین بار سکس داشته باشند. ولی، پس از چندی، ایرینا کم‌کم از بسامد ِ سکس‌شان احساس ِ فرسوده‌گی و از-کار-افتاده‌گی کرد. او هنوز هم بر اساس ِ استانداردهای ِ بسیاری از آدم‌ها دوست داشت که پی‌درپی سکس داشته باشد، ولی گویا برای ِ رودنی آن چنان هم پی‌درپی و بسنده نبوده است، او دوست داشت همان گام ِ تند و آتشینی را که در آغاز داشتند نگه‌دارد. ایرینا از این که به اندازه‌ی ِ بسنده‌ای سکس نمی‌خواهد احساس ِ گناه داشت، و رودنی از این که زیادی سکس می‌خواهد احساس ِ گناه داشت.

ناهم‌سانی‌ها در رانش ِ سکسی مانند ِ ناهم‌سانی‌ها در نیاز به خواب است که در فصل ِ پیش یادآور شدم: فهم ِ این نکته برای ِ شما حیاتی است که هم‌دم ِ شما همین هست که هست؛ این که او نمی‌تواند با اراده‌ی ِ خود-اش رانش ِ سکسی ِ بالاتر یا پایین‌تری داشته باشد. ولی چاره‌ای که برای ِ ناهم‌سانی در نیاز به خواب جواب می‌دهد – این که بگذاریم هر یک از دو هم‌دم کار ِ خود-اش را انجام دهد – برای ِ ناهم‌سانی در رانش ِ سکسی جواب نمی‌دهد، چرا که سکس چیزی است که آدم‌ها (در حالت ِ ایده‌آل) با هم‌دم‌شان انجام می‌دهند نه با خودشان. اگر شما و هم‌دم‌تان در رانش ِ سکسی‌تان بسیار ناهم‌سان باشید، به‌تر است با هم در این باره حرف بزنید و ببینید آیا می‌توانید راه‌های ِ هوش‌مندانه‌ای بی‌یابید تا پلی به روی ِ آن ناهم‌سانی‌ها بزنید. ولی باز هم می‌گویم، احتمال ِ بالایی هست که شما دو نفر در رانش ِ سکسی‌تان همانندی ِ بسنده‌ای داشته باشید.

می‌خواهم بر این نکته پای فشارم که آن چه من در باره‌اش حرف می‌زنم سطح ِ پای‌دار و پایه‌ای ِ میل ِ سکسی‌تان است، نه این که در فلان روز ِ ویژه احساس می‌کنید چه اندازه دوست دارید سکس داشته باشید. این موضوع می‌تواند بالا-پایین ِ زیادی داشته باشد، و جدا از سطح ِ زیستی ِ نیاز ِ سکسی‌تان از سازه‌های ِ عامل‌های ِ بسیاری اثر می‌پذیرد. از همه بااهمّیت‌تر، از این اثر می‌پذیرد که شما و هم‌دم‌تان در کل با هم چه‌گونه اید و چه‌گونه به سر می‌برید – آیا دل‌پذیر و نزدیک به هم هستید یا خشم‌گین و دور از هم – و نیز سازه‌های ِ دیگری از جمله سطح ِ انرژی ِ شما، میزان ِ زمانی که شما و هم‌دم‌تان می‌توانید با هم در خلوت بگذرانید تا رابطه‌ی‌تان را بپرورید، و میزان ِ استرسی که از سمت ِ کارتان و دیگر چیزهایی به شما وارد می‌آید که باید در برابرشان پاسخ‌گو باشید. سکس نیازمند ِ تلاش ِ فیزیکی و تمرکز ِ ذهنی است. ما هنگامی که فرسوده و زیر ِ بار ِ فشار ِ روانی هستیم، شاید فقط انرژی ِ بسنده‌ای برای ِ تماشای ِ تلویزیون یا ورق زدن ِ یک مجلّه داشته باشیم.

سرانجام، می‌خواهم بر این نکته پای فشارم که من نمی‌گویم که حتماً باید کشش ِ سکسی و بسامد ِ سکسی ِ بالایی داشت تا زنده‌گی ِ سکسی ِ خرسندانه‌ای داشته باشیم. زوج‌هایی که در سطح ِ رانش ِ سکسی ِ پایینی جفت-و-جور هستند رابطه‌های ِ سکسی ِ کاملاً خوبی دارند. آن‌ها به اندازه‌ی ِ آدم‌های ِ دیگر سکس ندارند، ولی وقتی که سکس دارند هیجان‌انگیز و لذّت‌بخش است، و مایه‌ی ِ آری‌گویی ِ دوباره‌ی ِ پی‌وندشان با هم می‌شود.

در این نقطه از رابطه‌ی‌تان، شاید برای‌تان دش‌وار باشد که حسّ ِ روشنی از این داشته باشید که شما و هم‌دم‌تان در کشش ِ سکسی تا چه اندازه جفت-و-جور هستید. شاید فرصت‌های‌تان برای ِ داشتن ِ تماس ِ سکسی چندان نی‌ست و بنابراین همین که به هم می‌رسید هر دو واقعاً احساس می‌کنید که دوست دارید این کار را انجام دهید. یا شاید هنوز در آغاز ِ رابطه‌ی‌تان هستید و بنابراین طبیعی است که بسامد ِ سکسی‌تان به دلیل ِ انرژی ِ سکسی ِ فراوان ِ عشق ِ عشقولانه بسیار بالا باشد. ولی اگر بی‌اندیشید می‌توانید بکانونید و حسّ ِ احساسیده‌ای در باره‌ی ِ سطح ِ کشش ِ سکسی ِ خودتان و هم‌دم‌تان بگیرید، حالا وقت ِ آن است که این کار را انجام دهید.

تا چه اندازه شما و هم‌دم‌تان در سطح ِ کشش ِ سکسی‌تان همانند اید؟

سبک ِ سکسی

هر کدام از ما سبک ِ شخصی ِ خودمان را داریم. ما آن سبک ِ فردی ِ شخصی را در تقریباً هر چیزی که انجام می‌دهیم نشان می‌دهیم: این که چه‌گونه راه می‌رویم، چه‌گونه حرف می‌زنیم، چه‌گونه امضا می‌زنیم، چه‌گونه فرمان را هنگام ِ راننده‌گی نگه می‌داریم، چه‌گونه می‌پوشیم و موهای‌مان را می‌بندیم، چه‌گونه خود را می‌آراییم یا توپ را در بازی ِ بسکتبال می‌پرتابیم – کمابیش در همه چیز.

سبک ِ شخصی ِ ما به ویژه زمانی اهمّیت می‌یابد که نوبت به بیان ِ عاطفه‌ها می‌رسد. هنرمندان ِ آفرینش‌گر – نقّاش‌ها، نویسنده‌ها، موسیقی‌دان‌ها – تا زمانی که سبک ِ شخصی ِ خودشان را در هنر نیابند نمی‌توانند عاطفه‌های ِ شخصی ِ خودشان را بیان کنند. آن سبک در ریزترین حرکت‌ها، مانند ِ شکل ِ ضربه‌ی ِ قلم‌مو، نهفته است. (تماس ِ دوک الینگتون روی ِ پیانو آن چنان بی‌هم‌تا بود که با شنیدن ِ ضربه‌ی ِ او بر تنها یک نوت می‌توانستید بگویید که او است و کس ِ دیگری نی‌ست.)

ما می‌دانیم که وقتی می‌خواهیم عشق‌مان را به هم‌دم‌مان بیان کنیم، سبک ِ شخصی ِ خودمان را در انجام ِ آن کار داریم. هر کدام از ما ترکیب ِ بی‌هم‌تای ِ خودمان را از اداها، کنش‌ها، واژه‌ها، و عبارت‌هایی داریم که نه تنها بیان‌گر ِ عشق‌مان هستند بلکه دقیقاً بیان‌گر ِ این اند که ما در بیان ِ آن عشق چه‌گونه کسی هستیم.

همین طور، هر کدام از ما سبک ِ سکسی ِ فردی و شخصی ِ خودمان را داریم. آن سبک بیان‌گر ِ این است که ما هنگام ِ سکس چه‌گونه آدم ِ بی‌هم‌تایی هستیم. سبک ِ سکسی ِ شخصی ِ ما دو سرچشمه‌ی ِ ژرف دارد. نخست، حسّ ِ ما در این باره که سکس چی‌ست – این که سکس در اصل برای ِ چی‌ست، در اصل در باره‌ی ِ چی‌ست. برای ِ برخی از ما، سکس در اصل بیان ِ عشق و تجربه‌ی ِ ژرف‌ترین پی‌وند ِ عاطفی‌ای است که می‌توانیم با فرد ِ دیگری داشته باشیم. برای ِ برخی از ما، سکس در اصل تجربه‌ی ِ لذّت ِ سکسی و پی بردن به راه‌های ِ تازه و به‌تر ِ دست‌یابی به آن است. مفهوم ِ سکس در ذهن ِ برخی از ما در اصل وسیله‌ای است برای ِ آفریدن و بارور ساختن ِ یک زنده‌گی ِ تازه؛ در ذهن ِ برخی دیگر از ما شگردی است برای ِ آسوده‌گی، راهی برای ِ کنار آمدن با استرس. برای ِ برخی از ما، سکس چیزی رسمی، جدّی، و کمابیش پر-رمز-و-راز است، و برای ِ برخی از ما شکلی از بازی است و حتّا می‌تواند گاهی خنده‌دار باشد. برای ِ برخی، سکس تجربه‌ای والا است. برای ِ برخی از ما، سکس سطح ِ پایین و کثیف است، و البتّه ما سکس را آن طور دوست داریم. و برای ِ برخی از ما، معنای ِ سکس – پی‌وند یا لذّت، باروری یا آسوده‌گی – و چه‌گونه‌گی ِ سکس – جدّی یا خنده‌دار، والا یا کثیف – از این رابطه‌ی ِ سکسی تا رابطه‌ی ِ سکسی ِ دیگر تغییر می‌کند، حتّا اگر همه‌ی ِ رابطه‌های ِ سکسی ِ ما با هم‌دمی یک‌سان باشد.

دومین سرچشمه‌ی ِ مربوط به سبک ِ سکسی ِ شخصی ِ ما کی‌ستی هویت، یا کی‌ستی‌هایی، است که می‌خواهیم هنگام ِ سکس به خود بگیریم. برخی از ما می‌خواهیم کی‌ستی ِ نیرومند، ارباب‌منش، و چیره‌گرانه‌ای هنگام ِ سکس بگیریم – حتّا اگر در دیگر جاهای ِ زنده‌گی‌مان چنین سرشتی نداریم. برخی از ما می‌خواهیم نقش ِ بی‌کنش و چیره‌پذیری بگیریم – باز هم، حتّا اگر در باقی ِ زنده‌گی‌مان چنین نباشیم. برخی از ما به حالت ِ خلسه‌مانندی می‌رویم، گویی بخشی از ما جای ِ دیگری به خاموشی رفته است. برخی دیگر از ما نقش ِ درگیر و کنش‌مندی هنگام ِ سکس به خود می‌گیریم؛ هر ثانیه درست همان جا هستیم، با هم‌دم‌مان حرف می‌زنیم و به چشم‌های‌اش می‌نگریم. برخی از ما نقش ِ نا-بزرگ‌سال و کودکانه‌ای هنگام ِ سکس به خود می‌گیریم؛ برخی دیگر از ما نمی‌توانیم خود را در چنین نقشی هنگام ِ سکس بپنداریم. برخی از ما دوست داریم، و می‌توانیم، کی‌ستی‌های ِ سکسی ِ گوناگونی در هر یک از رابطه‌های ِ سکسی به خود بگیریم.

سبک ِ سکسی‌تان هر چه که باشد، چیزی که اهمّیت ِ حیاتی دارد این است که سبک ِ سکسی ِ هم‌دم‌تان با سبک ِ شما جور باشد. این حرف به این معنا نی‌ست که سبک ِ سکسی ِ هم‌دم‌تان باید با سبک ِ شما یک‌سان باشد. معنای ِ آن این است که سبک ِ هم‌دم‌تان، هر چه که هست، باید با سبک ِ شما هم‌خوانی ِ بسنده‌ای داشته باشد، جوری که شما بتوانید سبک‌تان را آزادانه به نمایش درآورید و ابراز کنید. اگر سبک ِ شما و سبک ِ هم‌دم‌تان به خوبی جور نباشند، هر یک از شما احساس خواهید کرد که هم‌دم‌تان سبک‌تان را به بند کشیده است. هر یک از شما احساس خواهد کرد که آن سکس چیزی نی‌ست که شما دوست اش دارید، و این که شما نمی‌توانید همان کسی باشید که دوست دارید در سکس چنین کسی باشید. به ویژه، خواهید دید که نمی‌توانید کارهای ِ سکسی‌ای را انجام دهید که واقعاً دوست دارید انجام دهید ، یا بدتر، کارهای ِ سکسی‌ای را انجام می‌دهید که واقعاً دوست ندارید انجام دهید.

فابیان و پاملا زوجی بودند که سبک‌های ِ سکسی‌شان با هم جور نبودند. برای ِ پاملا، سکس در اصل فرونشاندن ِ تنش ِ سکسی بود. او سکس ِ تند-و-کوتاه و خشن را دوست داشت. و بیش‌تر دوست داشت هنگام ِ سکس نقش ِ عاطفی‌ای به خود بگیرد که گویی چندان درگیر نی‌ست. برعکس، برای ِ فابیان سکس در اصل از جنس ِ پی‌وند بود. او سکس ِ آرام و نرم را دوست داشت. پاملا هیچ شکیبایی‌ای برای ِ آن جنس از سکس نداشت، و هنگامی که به شیوه‌ی ِ پاملا سکس داشتند فابیان حسّ ِ پی‌وندی را که سخت در آرزوی ِ آن بود از دست می‌داد. (شاید انگار چنین به نظر آید که من نقش ِ جنسیت‌ها را در این مثال جابه‌جاییده ام، ولی نه چنین کاری انجام نداده ام. پس حالا شما بگویید، چه کسی از چه سیّاره‌ای است؟)

سبک ِ سکسی ِ شما، مانند ِ خیلی چیزهای ِ دیگر در باره‌ی ِ سکسینه‌گی‌تان، تا اندازه‌ای بسته‌گی به سطح ِ راحتی‌تان با سکسینه‌گی دارد. آدم‌ها، در رابطه‌ای که به هم‌دم‌شان از نظر ِ سکسی اعتماد دارند، هم‌چنان که دارند بیش‌تر و بیش‌تر با سکسینه‌گی راحت می‌شوند می‌توانند به سبک ِ سکسی ِ تازه و دیگرگونی فرگشت تکامل یابند. مثلاً، آدم‌هایی که سکس برای ِ آن‌ها در آغاز از جنس ِ پی‌وند بود و کی‌ستی‌شان هویت‌شان خلسه‌مانند بود می‌توانند سبک ِ سکسی‌ای در خود بپرورند که در آن سکس بیش‌تر از جنس ِ لذّت است، و در آن می‌توانند نقش‌هایی به خود بگیرند که کم‌تر خلسه‌مانند است و درگیرتر اند. ولی آن گونه از فرگشت تنها می‌تواند در رابطه‌ای رخ دهد که در آن اعتماد ِ سکسی هست، و اگر سبک‌های ِ سکسی ِ دو هم‌دم در همان گام ِ نخست به خوبی جور باشند آن اعتماد بسیار آسان‌تر ساخته می‌شود.

شاید شما پیش از این هرگز در باره‌ی ِ سکس آشکارا از دید ِ سبک و این چیزها نی‌اندیشیده باشید. شاید واژه‌های ِ دیگری برای ِ آن به کار برده باشید، ولی می‌دانید که منظور ِ من چی‌ست. حتماً پیش آمده است که به این بی‌اندیشید که یک رابطه‌ی ِ سکسی تا چه اندازه خرسندانه بوده است، حتّا اگر چیزی بیش از یک بوسه نبوده باشد. شاید حتّا پیش آمده باشد که از آن سو از شما پرسیده شده باشد که «آیا برای ِ تو هم خوب بود؟» و در همین حال که حسّ ِ دل‌شوره‌ای احساس می‌کردید پاسخ داده باشید «بله، بله».

تا چه اندازه سبک ِ سکسی ِ شما با سبک ِ سکسی ِ هم‌دم‌تان جور است؟

درباره‌ی نویسنده

فرهاد سپیدفکر

نمایش همه‌ی مطالب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

20 − 6 =