طرح جلد کتاب ِ «آیا با این دوست‌دختر / دوست‌پسر-ام بزناشویم؟»
آیا با این دوست‌دختر/دوست‌پسر-ام بزناشویم؟

برگزیدن ِ آدم ِ درست برای ِ زناشویی: پاسخ به پرسش‌های ِ شما در مورد ِ تئوری ِ سازگاری

فهرست ِ محتوای ِ کتاب
این نوشته بخشی از کتاب ِ «آیا با این دوست‌دختر/دوست‌پسر-ام بزناشویم؟» است. برای ِ دست‌رسی به فهرست ِ محتوای ِ کتاب و خواندن ِ بخش‌های ِ دیگر می‌توانید به این لینک بروید.

وای! حالا ما چه کنیم؟

و پاسخ به دیگر پرسش‌های ِ شما (من)

همانند ِ فصل ِ ۶، پرسش‌هایی را از خود-ام ساخته ام تا نکته‌هایی را پوشش دهم که پیش از این در بخش ِ دوم با دقّت ِ بسنده‌ای در باره‌ی ِ آن‌ها بحث نشد، یا در کل از قلم افتاده اند. ولی به این هم می‌اندیشم که شاید با این که در این سه فصل ِ پایانی پیش رفتید و سازگاری‌تان با هم‌دم‌تان را بررسیدید، هنوز پرسش‌هایی در سرتان باشد که سرآخر چه تصمیمی باید بگیرید. بار ِ دیگر، امیدوار ام دست‌کم برخی از پرسش‌های ِ من با پرسش‌های ِ شما یکی باشند.

۱. وای! حالا ما چه کنیم؟

شاید شما هرگز چنین پرسشی نداشته باشید چرا که در خواندن ِ این کتاب تنها و بدون ِ هم‌دم بوده اید. و حالا واقعاً می‌دانید بار ِ دیگر که درگیر ِ رابطه‌ای شدید می‌خواهید چه کارهایی انجام دهید. یا شاید هم با هم‌دم‌تان این کتاب را خوانده اید، و همه چیز برای‌تان خوب و خوش پیش رفته است: بسیار نزدیک به هم در هر سه سویه. خوش به حال‌تان.

از سوی ِ دیگر، شاید شما و هم‌دم‌تان با دقّت کتاب را خوانده اید، به هر یک از پرسش‌های ِ تعریف‌گرانه کاملاً درنگریسته اید، روی ِ این که تا چه اندازه در هر یک از سویه‌ها به هم نزدیک اید بسیار ژرف کانونیده اید – حتّا بیرون رفته اید و الویرا مادیگان را کراییده اید کرایه کرده اید – ولی هنوز سردرگم اید و به یقین نمی‌دانید واقعاً تا چه اندازه در آن‌ها به هم نزدیک اید. مثلاً، به باور ِ خودتان به اندازه‌ی ِ منطقی در آن‌ها نزدیک اید، ولی یقین ندارید که آیا این میزان نزدیکی بس است یا نه. و خب با خود می‌اندیشید که آیا باید پیش روید و به این رابطه پای‌بندتر شوید یا چند وقتی از این پای‌بندی عقب بنشینید، یا حتّا آن را وانهید و بروید. خب، تکیه دهید، نفس ِ عمیقی بکشید، آرام باشید، ما یکی یکی به همه‌ی ِ‌ این‌ها خواهیم رسید.

۲. واقعاً چه اندازه نزدیکی «نزدیکی» است و چه اندازه دوری «دوری» است؟

آن جا را به یاد آورید که من در باره‌ی ِ گونه‌های ِ گوناگون ِ زناشویی حرف زدم، اگر یادتان بی‌آید در باره‌ی ِ آستانه‌ای برای ِ احساس ِ سازگاری حرف زدم و گفتم چیزی همانند ِ آستانه‌ی ِ شنوایی است: آن نقطه از بلندی ِ صدا که شما از همان جا کم‌کم صدا را می‌شنوید. هنگام ِ اندیشیدن به اندازه‌ی ِ نزدیکی یا دوری‌تان در هر یک از سویه‌های ِ سازگاری، برای ِ درک ِ احساس ِ سازگاری باید به آن آستانه بی‌اندیشید. روی ِ آن سویه بکانونید، سپس به خودتان بگویید، «بله، ما سازگاری ِ بسنده‌ای داریم»، و ببینید چه حسّ ِ احساسیده‌ای سر بر می‌آورد. اگر احساس ِ خوبی در تن‌تان بگیرید، به باور ِ من شما سازگاری ِ بسنده‌ای دارید. اگر هر گونه احساس ِ منفی‌ای در تن‌تان بگیرید – حسّ ِ تنش در گردن‌تان، افزایش ِ ضربان ِ قلب‌تان، احساس ِ چنگ زدن در شکم‌تان، هر چیزی مانند ِ این‌ها – شک دارم که شما و هم‌دم‌تان آن اندازه در آن سویه نزدیک باشید که سازگار شوید. به یاد داشته باشید که شما می‌خواهید با هم‌دم‌تان احساس ِ نزدیکی کنید. پس، اگر حتّا با این وجود احساس ِ نزدیکی نمی‌کنید، این موضوع می‌تواند معنای ِ زیادی برای‌تان داشته باشد.

۳. آیا ما می‌توانیم همان چرخش‌های ِ دست ِ پایانی را که برای ِ هر سویه انجام دادیم، به کار بگیریم تا ببینیم آیا سازگار هستیم یا نه؟

تمرین ِ چرخش ِ دست راهی است برای ِ شما تا حسّ ِ احساسیده‌ی‌تان از سازگاری را برای خودتان و هم‌دم‌تان بازگویید. این روش سنجه‌ی ِ عینی ِ علمی و بااعتباری به دست‌تان نمی‌دهد که بدانید تا چه اندازه سازگار اید. بنابراین، شما نمی‌توانید به همین ساده‌گی با سنجش ِ زاویه‌های ِ چرخش‌های ِ دست‌تان اندازه‌ی ِ سازگاری‌تان را تعیین کنید. آن چه در تعیین ِ سازگاری‌تان بااهمّیت‌تر است فهم‌های ِ کیفی‌ای هستند که شما و هم‌دم‌تان از گفت‌وگوهایی به دست آوردید که در پایان ِ هر یک از سه فصل ِ پیش انجام دادید.

بر این پایه، من می‌توانم فقط برداشت‌های ِ بالینی ِ خود-ام را از این موضوع به شما بدهم که چه گونه‌هایی از چرخش‌های ِ دست با چه گونه‌هایی از زوج‌ها دیده می‌شوند. به گمان‌ام آن چه خواهم گفت جای ِ شگفتی برای‌تان ندارد. آدم‌های ِ زناشوییده‌ی ِ خشنودی که با آن‌ها این تمرین را انجام داده ایم دستان‌شان را چندان نمی‌چرخانند. گاهی آن‌ها را اصلاً نمی‌چرخانند؛ آن‌ها را فقط هم‌راستا، بدون ِ هیچ زاویه‌ای بین ِ آن‌ها، نگاه می‌دارند. بزرگ‌ترین چرخشی که من در زوج‌های ِ خشنود دیده ام تقریباً ۶۰ درجه است، و آن هم برای ِ سویه‌ی ِ کرداری بود. من هرگز چرخش‌هایی به آن بزرگی در دو سویه‌ی ِ دیگر، در زوج‌های ِ خشنود، ندیده ام.

زوج‌های ِ پرمشکل دستان‌شان را بسیار می‌چرخانند، منظور ِ من بیش از ۹۰ درجه است. (این جا، منظور ِ من فقط سویه‌ی ِ کرداری و سویه‌ی ِ پنداری است. در مصاحبه‌ی ِ آغازین‌ام با زوج‌ها، وقتی از آن‌ها می‌خواهم این تمرین را انجام دهند، از آن برای ِ ارزیابی ِ بخش ِ سکسی ِ آن رابطه بهره نمی‌برم. به جای ِ آن، وارسی ِ تاریخی‌ای انجام می‌دهم، از دو هم‌دم می‌خواهم به کیفیت ِ رابطه‌ی ِ سکسی‌شان در زمان‌های ِ گوناگون ِ زنده‌گی ِ باهمانه‌ی‌شان رتبه‌ای – عالی، خوب، متوسط، یا ضعیف – بدهند.) چندان نامعمول نی‌ست که زوج‌های ِ پرمشکل چرخش‌های ِ دستی در دو سویه‌ی ِ دیگر نشان دهند که بیش‌تر به ۱۸۰ درجه نزدیک اند (دست‌ها در جهت‌های ِ وارون ِ هم) تا ۹۰ درجه (دست‌ها عمود بر هم). چیز ِ دیگری که در زوج‌هایی دیده می‌شود که مشکل ِ زناشویی دارند این است که دو هم‌دم بر سر ِ این که تا چه اندازه سازگار اند ناهم‌نوا هستند: یکی از آن دو دستان‌اش را بیش از دیگری می‌چرخاند. برای ِ من، این همیشه به این معنا است که این دو هم‌دم سازگار نی‌ستند – چرا که معنای ِ آن این است که آن‌ها رابطه‌ی‌شان را حتّا همانند نمی‌بینند.

به یاد داشته باشید که اهمّیت ِ – برای  شما – هر گونه ناسازگاری میان ِ شما و هم‌دم‌تان بسته‌گی به این دارد که چه جور زناشویی‌ای می‌خواهید – یا به گمان‌تان می‌توانید از آن خرسند باشید. مثلاً، بیایید فرض کنیم که شما و هم‌دم‌تان در سویه‌ی ِ کرداری و سویه‌ی ِ سکسی نزدیک اید، ولی در سویه‌ی ِ پنداری نزدیک نی‌ستید. اگر به گمان‌تان زناشویی ِ دو-سویه، کرداری/سکسی، می‌تواند برای ِ شما کارکننده باشد، هم‌چنان که گویا برای ِ برخی از زوج‌های ِ دیگر چنین است، پس آن ناسازگاری در سویه‌ی ِ پنداری شاید چندان برای ِ شما اهمّیت نداشته باشد.

۴. آیا آزمونی نی‌ست که بتوانیم انجام دهیم، چیزی که به ما نمره‌ای بدهد تا ببینیم چه اندازه سازگار ایم؟

چرا، آزمونی هست که می‌توانید انجام دهید، و نمره‌ای هم خواهد داد – در واقع، چندین نمره. ولی شما نخواهید توانست آن نمره‌ها را ببینید. تنها کسی که آن‌ها را می‌بیند مشاوری است که آن آزمون را اداره کرده است. سپس، مشاور از آن نمره‌ها بهره می‌گیرد تا در گفت‌وگویی در باره‌ی ِ «حوزه‌های ِ نیرومندی» (جایی که سازگار هستید) و «حوزه‌های ِ رشد» (جایی که سازگار نی‌ستید) در رابطه‌ی‌تان راه‌نمای ِ شما باشد.

این آزمون آماده‌گی (PREPARE) نام دارد(۱) و آزمون ِ خوبی است؛ من خود-ام از آن بهره گرفته ام. این آزمون در آن چه روان‌شناسان اعتبار ِ پیش‌بینانه می‌نامند جای‌گاه ِ بالایی دارد. یعنی، هنگامی که این آزمون به شمار ِ فراوانی از زوج‌های ِ پیش‌زناشویی داده شده است، نمره‌ها، در ۸۰ تا ۸۵ درصد ِ زمان‌ها، به درستی پیش‌بینیده اند که کدام زوج‌ها هنوز، دو یا سه سال ِ دیگر، با خشنودی زناشوییده خواهند بود (در برابر ِ زوج‌های ِ زناشوییده‌ی ِ ناخشنود، جداشده، یا طلاق‌گرفته). با این همه، باید حواس‌تان باشد که اعتبار ِ پیش‌بینانه، مانند ِ دیگر سنجه‌های ِ آماری ِ گروه‌پایه، نمی‌تواند برآمد خروجی را برای ِ هیچ زوج ِ ویژه‌ای پیش‌بیند. یعنی، شما و هم‌دم‌تان شاید نمره‌هایی داشته باشید که شما را در همان گروهی قرار دهد که ۸۵ درصد از زوج‌ها با هم می‌مانند، ولی شاید شما یکی از زوج‌هایی باشید که نمی‌مانند؛ یا نمره‌های‌تان شاید چنین پیش‌بینند که شما رابطه‌ی‌تان را به هم خواهید زد، ولی چنین نشود. سرانجام، باید به یاد داشته باشید که میزان ِ خوب بودن ِ آزمون ِ آماده‌گی (PREPARE) تنها به میزان ِ خوبی ِ مشاوری است که آن را برای ِ شما می‌تفسیرد و سپس بر اساس ِ آن به شما مشاوره می‌دهد. اگر خودتان دوست داشته باشید، من شما را تشویق می‌کنم که آزمون ِ آماده‌گی (PREPARE) را انجام دهید. فقط از هر راهی که می‌توانید یقین یابید که مشاوری که از او کمک می‌گیرید تجربه‌ی ِ بسنده و مهارت ِ بسنده‌ای دارد تا به‌ترین کاری را که می‌شود برای‌تان انجام دهد.

برداشت ِ کلّی ِ من این است که این کتاب و آزمون ِ آماده‌گی (PREPARE) تمام‌گر ِ مکمّل ِ یک‌دیگر اند. آماده‌گی (PREPARE) اطّلاعات ِ کمّی به مشاور می‌دهد. این کتاب اطّلاعات ِ کیفی به شما می‌دهد تا بتوانید به خودتان مشاوره دهید، یا یاری‌رسان ِ مشاوری در مشاوره دادن به خودتان باشید.

۵. آیا کارهایی هستند که ما بتوانیم انجام دهیم تا در سویه‌های ِ سازگاری به هم نزدیک‌تر شویم؟

بله، هستند. هم‌چنان که در فصل ِ ۱۰ گفتم، شما فقط با خواندن ِ کتاب‌های ِ خوب با هم در مورد ِ سکسینه‌گی و فراگیری ِ «بازتر و رک‌تر حرف زدن با هم» در باره‌ی ِ سکس شاید بتوانید در سویه‌ی ِ سکسی نزدیک‌تر شوید.

اگر احساس می‌کنید در سویه‌ی ِ کرداری نزدیکی ِ بسنده‌ای ندارید، کارهایی هستند که می‌توانید انجام دهید – به این شرط که واقعاً بر سر ِ مدل ِ زناشویی ِ برگزیده‌ی‌تان هم‌نوا باشید، که این مورد حتماً باید باشد. نخستین چیزی که می‌توانید انجام دهید این است که ببینید کجاها است که می‌تواند مشکل‌ساز شود، و سپس معامله‌هایی بر سر ِ موضوع‌هایی که به گمان‌تان کش‌مکشانه خواهند بود، شکل دهید. مثلاً، بیایید فرض کنیم که شما (به نسبت ِ هم‌دم‌تان) دوست دارید زمان ِ بیش‌تری به دیدار با خانواده بگذرانید. در آن مورد، شما و هم‌دم‌تان معامله‌ای شکل خواهید داد در این باره که هر چند وقت یک بار، و هر بار چه مدّت زمانی را، هم‌دم‌تان با شما هم‌راه باشد. شما دو نفر بر سر ِ این موضوع نیز باید هم‌نوا شوید که دقیقاً چه‌گونه با خانواده‌ی‌تان در باره‌ی ِ هم‌راه نبودن ِ گاه‌گاه ِ هم‌دم‌تان حرف خواهید زد. برای ِ سر-و-سامان دادن ِ این معامله‌ها، طبیعی است که داشتن ِ مهارت‌های ِ ارتباط ِ خوب و مشکل‌گشایی می‌توانند مزیت ِ بسیار خوبی باشند. (شما می‌توانید کتاب‌های ِ خوبی در باره‌ی ِ ارتباط و مشکل‌گشایی در بخش ِ «خواندنی‌های ِ بیش‌تر»، در پایان ِ این کتاب بی‌یابید.)

دومین کاری که می‌توانید انجام دهید تا در سویه‌ی ِ کرداری نزدیک‌تر شوید طرّاحی و انجام ِ آزمایش‌های ِ «راه ِ تو / راه ِ من» است. در فصل ِ بعد، آزمایش‌های ِ «راه ِ تو / راه ِ من» را باز خواهم گفت، و مثال‌هایی از آن‌ها خواهم زد.

در مورد ِ سویه‌ی ِ پنداری، نمی‌دانم به شما چه بگویم. به باور ِ من پندار ِ شما پندار ِ شما است. و هم‌چنان که پیش از این گفتم، به گمان‌ام هنگامی که آدم‌ها، در طول ِ چرخه‌ی ِ زنده‌گی، تغییر می‌کنند، این تغییر در جهت ِ هر چه ناب‌تر و تمام‌تر خودشان شدن است.

گاهی آدم‌ها می‌توانند در این باره گیج شوند که تا چه اندازه در سویه‌ی ِ پنداری به هم‌دم‌شان نزدیک اند چرا که، اگرچه در بیش‌تر ِ جنبه‌های ِ آن به هم نزدیک اند، در یکی دو جنبه‌ی ِ دیگر دور اند. اگر شما نیز چنین موردی دارید، پس در ارزیابی ِ نزدیکی ِ کلّی‌تان در این سویه باید از خودتان بپرسید تا چه اندازه می‌توانید در برابر ِ ناهم‌سانی‌های ِ میان ِ خودتان پذیرا باشید. آیا می‌توانید، در باره‌ی ِ هم‌دم‌تان، بگویید، «خب، او این شکلی است دیگر»، و واقعاً این را پذیرفته باشید؟ پذیرش ِ چنین چیزی آسان‌تر است اگر ناهم‌سانی‌های ِ میان ِ شما واقعاً بر چه‌گونه‌گی ِ زیست‌تان در زنده‌گی اثرگذار نباشند. مثلاً، من زوج‌های ِ زیادی را دیده ام که، به دلیل ِ ناهم‌سانی‌هایی در گرایش ِ معنوی یا حسّ ِ  عدالت‌شان، دیدگاه‌های ِ مخالفی در مورد ِ سقط ِ جنین دارند. این زوج‌ها اگر بدانند که هرگز با تصمیم برای ِ پایان‌دهی ِ بارداری روبه‌رو نخواهند شد آسان‌تر می‌توانند هم‌نوا باشند که ناهم‌نوا اند.

اگر شما و هم‌دم‌تان در سویه‌ی ِ پنداری نزدیک نی‌ستید، ولی با این همه احساس ِ نیرومندی دارید که می‌خواهید با هم باشید، پس آن چه شما دو نفر باید انجام دهید این است که با هم کنش‌مندانه در ذهن‌تان بپرورانید که، با فرض ِ این ناهم‌سانی میان ِ شما، رابطه‌ی‌تان چه‌گونه رابطه‌ای خواهد بود. هم‌چنان که چند بار پیش از این گفتم، شاید به این برسید که در هر حال می‌توانید آن چه را زناشویی ِ خوب می‌دانید داشته باشید.

۶. چرا شما حرفی از پدر-مادریدن پدر-مادری کردن به عنوان ِ موضوعی که دو هم‌دم می‌توانند کم یا زیاد سازگار باشند، نزدید؟

حرفی نزدم چون باور دارم که بسیار دش‌وار است که بدانید چه احساسی در باره‌ی ِ پدر-مادریدن دارید، یا چه‌گونه پدر-مادری خواهید بود، تا زمانی که خودتان واقعاً فرزند داشتن را بتجربید تجربه کنید. تا آن زمان، بسیاری از چیزهایی که در باره‌ی ِ پدر-مادریدن می‌اندیشید بسیار فرضی و ذهنی خواهند بود. اگر می‌خواهید در باره‌ی ِ پدر-مادریدن با هم حرف بزنید، لطفاً این کار را انجام دهید.

اگر یکی از شما، یا هر دوی ِ شما، از پیش کودکی دارد، پس از پیش می‌دانید که پدر-مادریدن چه‌گونه چیزی است، و در جای‌گاهی هستید که فلسفه‌ها و سبک‌های ِ پدر-مادری ِ خودتان را با هم بسنجید و باید این کار را انجام دهید. فراتر از آن، شما باید خودتان را در مورد ِ ریزه‌کاری‌های ِ نا-پدر-مادریدن آموزش دهید. چالش‌های ِ «خانواده‌ی ِ آمیخته» همیشه بسیار دش‌وار هستند، و من نمی‌توانستم این چالش‌ها را به خوبی و به اندازه‌ی ِ شایسته‌ای در این کتاب بازگشایم. خوش‌بختانه، کتاب‌های ِ خوبی در این موضوع‌ها در دست‌رس هستند (دوباره، برای ِ دیدن ِ آن‌ها نگاهی به بخش ِ «خواندنی‌های ِ بیش‌تر» بی‌اندازید)، و درمان‌گرهایی هم هستند که کارشناس ِ کمک به خانواده‌های ِ آمیخته اند.

۷. اگر ما این کتاب را به خوبی خوانده باشیم، آزمون ِ آماده‌گی (PREPARE) را زده باشیم و مشاوره‌ای را هم که هم‌راه ِ آن است انجام داده باشیم، و هنوز ندانیم که باید چه کنیم، چه‌طور؟

اگر این همه مشکل در این تصمیم‌گیری داشته باشید، فکر ِ من بیش‌تر به این سو می‌رود که یک چیزی درست نی‌ست، چیزی که بااهمّیت است، بنابراین نخستین سفارش ِ من این است: مشاوره‌ی ِ بیش‌تری بگیرید تا سر در آورید که آن چیز ِ بااهمّیت چی‌ست. چه تصمیم به مشاوره‌ی ِ بیش‌تر بگیرید و چه نه، از نگاه ِ من چنین است که شما باید اطّلاعات ِ بیش‌تری گرد آورید. یعنی زمان ِ بیش‌تری به رابطه‌ی‌تان بدهید. ولی آن بازه‌ی ِ زمانی هم نباید بی‌کران باشد. شما باید به یک چارچوب ِ زمانی برسید که اگر تا پایان ِ آن زمان هم‌چنان به همین اندازه بی‌تصمیم باشید از هم جدا شوید. هنگامی که با زوج‌هایی در این وضعیت روبه‌رو می‌شوم، معمولاً سفارش‌ام بازه‌ی ِ زمانی ِ بین ِ شش تا هجده ماه است – نه بیش‌تر.

۸. اگر احساس کنیم زمان ِ زیادی به رابطه‌ی‌مان داده ایم، و احساس کنیم که باید تصمیم ِ نهایی ِ خود را همین حالا بگیریم، چه‌طور؟

می‌توانم با شما هم‌درد باشم و حال‌تان را بفهمم. زمان گران‌بها است. و سرانجام زمانی فرا می‌رسد که زوجی که گیر افتاده اند باید تصمیم ِ نهایی را بگیرند و سپس بگذرند، چه با هم و چه جدا از هم. اگر شما همین حالا هم به رابطه‌ی‌تان زمان ِ زیادی داده اید، و با این همه هنوز دل‌تان در باره‌ی ِ زناشوییدن قرص نی‌ست، من شما را به احتیاط می‌فراخوانم. به یاد داشته باشید که شما باید احساس کنید که دل‌تان در باره‌ی ِ زناشوییدن قرص است، وگرنه نباید چنین کاری را انجام دهید.

در وضعیت‌های ِ افراطی، که زوجی زمان ِ زیادی است که گیر افتاده اند، و از من در باره‌ی ِ آخرین چیزی می‌پرسند که پیش از وانهادن ِ هم‌دیگر می‌توانند انجام دهند، من گاه گونه‌ی ِ ویژه‌ای از رو-در-رویی را پیش‌نهاد داده ام که آن را «اتاق ِ قفل‌شده» می‌نامم. نخست می‌گویم که چی‌ست، سپس دلیل ِ پشت ِ آن را خواهم گفت.

برای ِ انجام ِ اتاق ِ قفل‌شده، باید عین ِ شرایط ِ خیالی ِ زیر را، تا جایی که در زنده‌گی ِ واقعی می‌توانید، تکرار کنید:

شما و هم‌دم‌تان درون ِ اتاقی با تهویه‌ی ِ خوب ولی بی‌پنجره قفل‌شده اید. در این اتاق هیچ تلویزیون، رادیو، یا تلفنی نی‌ست. هیچ کتاب، مجلّه، روزنامه، سی.دی، هیچ موسیقی‌ای از هیچ گونه‌ای نی‌ست – هیچ چیزی جز یک میز، دو صندلی، یک تخت‌خواب، و شما دو نفر. خلاصه این که هیچ حوا‌س‌پرتی‌ای نی‌ست. شما یک دست کارت دارید که می‌توانید با آن‌ها بازی‌کنید – البتّه نه یک نفره – یا یک دست بازی ِ چِکِرز تا جلوی ِ کاملاً دیوانه شدن ِ شما گرفته شود. (از آن جا که هنگام ِ بازی با کارت‌ها و چکرز می‌توانید با هم حرف بزنید، این‌ها مشکلی ندارند.) غذاها و خوراکی‌ها (مگر الکل یا مواد) هر وقت که به آن‌ها نیاز داشته باشید به شما داده خواهند شد.

شما و هم‌دم‌تان تا ۴۸ ساعت در این اتاق ِ قفل‌شده می‌مانید.

شرایط ِ تعیین‌شده همین‌ها هستند. شما و هم‌دم‌تان می‌توانید با رفتن به هتل در شب ِ چهارشنبه و ماندن تا شب ِ جمعه به این شرایط نزدیک شوید. شما نباید تلویزیون یا رادیو را بروشنید روشن کنید، یا هیچ تلفنی بزنید – مگر برای ِ دریافت ِ خدمت‌های ِ اتاق -، و نباید از اتاق تا روز ِ آخر بیرون بروید. (شما نمی‌توانید اتاق ِ قفل‌شده را در خانه انجام دهید. با این کار، بسیار وسوسه خواهید شد که این راه را تا پایان نروید.)

دلیل ِ انجام ِ همه‌ی ِ این کارها این است که شما دو نفر را در کنار ِ هم برای ِ بازه‌ی ِ زمانی ِ بلند و درازی، بی هیچ درنگ و ایستی، بدون ِ فرصت ِ فرار نگاه داشت. اگر در این تماسّ ِ پی‌وسته باقی بمانید، شاید از نقطه‌ای در بحث‌های‌تان بگذرید که معمولاً در آن نقطه چنان عصبی می‌شوید که یکی از شما (یا هر دو) بیرون می‌کشد و بحث بی‌پایان می‌ماند. شاید این بحث را پیش از این بارها و بارها داشته اید، ولی اگر همیشه در همان نقطه‌ی ِ دل‌نگرانی بی‌پایان مانده است شگفت‌آور نی‌ست که به جایی نرسیده اید. اگر در ماندن کنار ِ هم برای ِ زمانی بلند، آن اندازه بلند که از نقطه‌ی ِ دل‌نگرانی/بی‌پایان-ماندن بگذرد، موفّق شوید، خواهید دید که دل‌نگرانی‌تان اندک اندک ناپدید خواهد شد تا این که دیگر می‌توانید با موضوع ِ بحث ِ بسیار تهدیدآمیزتان به گونه‌ای آسوده‌تر از آن چه پیش از آن می‌توانستید سر-و-کلّه بزنید. خواهید دید که روش‌های ِ تازه‌ای برای بررسی ِ گرفتاری‌تان به سرتان خواهد زد. و شاید همان پاسخی را بی‌یابید که زمان ِ درازی بود که از دست‌تان می‌گریخت.

۹. اگر بدانیم که در چیزهای ِ بسیار بااهمّیتی سازگار نی‌ستیم، با این همه احساس ِ کشش ِ نیرومندی به سوی ِ هم داشته باشیم و احساس کنیم که ما یک جورهایی واقعاً برای ِ هم گزینه‌ی ِ درستی هستیم، چه‌طور؟

در این صورت من باید حدس بزنم که پای ِ گونه‌ای از ایکس‌سازه عامل ِ X در میان است. چنین چیزی برای ِ برخی از زوج‌ها رخ می‌دهد. منظور ِ من از ایکس‌سازه عامل ِ X شکل ِ ویژه‌ای است که جنبه‌ای از شخصیت ِ شما و شخصیت ِ هم‌دم‌تان در هم قفل می‌شوند، به همان شکل که تکّه‌ای از یک جورچین در تکّه‌ای دیگر قفل می‌شود. کارکرد ِ آن ایکس‌سازه عامل ِ X گاهی به زیان ِ آن زوج است، هم‌چون وقتی که دختر ِ یک الکلی با یک الکلی می‌زناشوید. ولی موردهای ِ دیگری هم هستند که کارکرد ِ آن ایکس‌سازه عامل ِX به سود ِ آن زوج است.

آن چه، به ویژه، به یاد دارم موردهایی هستند که یکی از دو هم‌دم (شاید هر دو) درد و رنج ِ روانی ِ فراوانی را تجربیده اند تجربه کرده اند. این شخص هم‌دمی را می‌بیند که با او، به هر دلیلی، می‌تواند احساس ِ ایمنی کند. و آن حسّ ِ ایمنی جبران‌گر ِ همه‌ی ِ ناسازگاری‌هایی است که او می‌تواند در برابر ِ این هم‌دم ِ آسوده‌بخش داشته باشد. کای ردفیلد جامیسون، در کتاب ِ ذهنی ناآرام که گزارش ِ دلیرانه‌ای از نبرد-اش با شیدا-افسرده‌گی است، توصیف‌گر ِ چنین رابطه‌ای است. او و مردی که او سرانجام با آن مرد زناشویید هر دو علاقه‌های ِ روشن‌فکری ِ نیرومند ِ مشترکی داشتند – و برای ِ آن‌ها چنین چیزی در اندازه‌های ِ یک دل‌واپسی ِ نخست ِ مشترک بود. ولی، گذشته از آن:

بیش از آن چه ما بودیم دیگر نمی‌شد که ناهم‌سان بود…. او صدای ِ آرامی داشت و من صدایی بلند؛… او دیر-خشم بود و من تند-خشم؛ جهان به نرمی در او نمود می‌یافت، گاهی حتّا هرگز، با این همه من به سرعت هم لذّت و هم رنج را احساس می‌کردم…. کنسرت‌ها و اُپراها پای‌گاه‌های ِ هستی ِ من بودند، و شکنجه‌های ِ او؛ در مورد ِ پیاده‌روی‌های ِ بلند و پی‌وسته یا تعطیلاتی که بیش از سه روز طول می‌کشیدند نیز همین ماجرا بود…. او نمی‌توانست در برابر ِ شعر تاب آورد [چیزی که برای ِ خود ِ جامیسون بسیار اهمّیت داشت] و به راستی شگفت‌زده بود از این که من گویی آن همه از وقت‌ام را روزانه فقط به پرسه‌زنی می‌گذرانم. [صفحه‌های ِ ۱۷۱ تا ۷۲]

هم‌چنان که جامیسون می‌گوید، «ما کاملاً ناجور بودیم». و با این همه:

در همه‌ی ِ سال‌هایی که با هم بودیم یک بار هم به عشق ِ ریچارد به خود-ام، یا خود-ام به او شک نداشتم…. زنده‌گی ِ من با ریچارد لنگرگاه ِ ایمنی شده است…. گاهی، در میان ِ یکی از برآشفته‌گی‌های ِ هول‌ناک و ویران‌گر ِ حال‌ام، آرامش ِ ریچارد را در آن نزدیکی احساس می‌کنم و توصیف ِ شگفت‌آور ِ بایرون از رنگین‌کمان را به یاد می‌آورم که «هم‌چون امید بر فراز ِ بستر ِ مرگ» بر لبه‌ی ِ آب‌شار ِ وحشی و خروشانی می‌نشیند؛ با این همه، «آن گاه که همه جا در-هم-دریده است / از آب‌های ِ پریشان»، رنگین‌کمان دل‌آرام می‌ماند…. [صفحه‌های ِ ۱۷۲ تا ۷۵]

اگر شما و هم‌دم‌تان به دلیل ِ گونه‌ای از ایکس‌سازه عامل ِ X به سوی ِ هم کشیده می‌شوید، چیزی که اهمّیت دارد این است که، اگر احتمالاً می‌توانید، آن سازه را بشناسایید. ولی از هر راهی که می‌توانید، این موضوع را جدّی بگیرید – به ویژه اگر حسّی که از آن ایکس‌سازه عامل ِ X می‌تجربید تجربه می‌کنید حسّ ِ ایمنی است. اگر، با وجود ِ ناسازگار بودن در چیزهای ِ بااهمّیتی، هنوز هم آن احساس ِ درست بودن را دارید، آن حسّ ِ ایمنی را، دیگر چه کاری از دست‌تان بر می‌آید جز این که پی‌رو ِ دل‌تان باشید؟

درباره‌ی نویسنده

فرهاد سپیدفکر

نمایش همه‌ی مطالب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

16 − پانزده =