مدام تاب میخورم
میان ِ رفتن و ماندن
نمیشود که هر دو ندا از درون ِ من باشد
کدام یک تخمی است که پرندهی ِ دیگری در آشیان ِ من گذاشته
و من عمری بیخبر در کنار ِ جوجههای ِ خویش پرورانده ام؟
همان که شبیه ِ دیگر جوجهها نیست؟
و اگر همان از آن ِ من باشد و آن جوجههای ِ دیگر از آن ِ دیگری، چه؟
همان که همانندتر است به من؟
من چهگونه ام؟
چهرا خود-ام را آنقدرها بلد نیستم؟
من از کجای ِ تاریخ
و از کجای ِ جغرافیای ِ بودن
من شدم؟
کاش پرنده ای بودم بینیاز از این پرسش
پرندهای که پرواز-اش پُر از پاسخ است
پاسخی بی هیچ اندیشه
و من کبوتر ِ سپیدی هستم که سالها است بالهایاش را بریده اند
اگر من بر آشیان ِ پرندهی ِ دیگری نشسته باشم، چه؟
و جوجههای ِ من هنوز بارور نگشته باشند، چه؟
یا شاید همهی ِ اینها از آن ِ من باشند
جوجههایی از یک پدر
و چند مادر
جوجههایی که برخی آشیان میخواهند و
برخی آسمان
سروده شده در سهشنبه ۲۰ مهر ۱۴۰۰ ساعت ۰۱:۳۹