او چشمی بود که میتوانست در من ببیند
چیزی برتر را
و من چشمی
که آن چشم را
او میخواست ببیند و من میخواستم
دیده شود
آن چیز ِ برتر
را
چیزی که دیگران نتوانستند
دیدن
را
او چشمی بود و من چشمی
که آن چشم
را
…
یک جفت چشم که با هم پیوند زدیم
اشکها
برقها
نگاهها
را
یک جفت چشم که با هم دوختیم
به چیزی برتر
او زن شد و من شوهر
چه پیوندی!
سروده شده در چهارشنبه ۲۰ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۱۵:۲۰