آیا عشق ِ ما پایدار خواهد بود؟
آیا زناشویی ِ من با همسر-ام از همان نخست اشتباه بوده است؟
نقشهی ِ راهی برای ِ زوجها
نویسنده: دکتر سام آر. هامبورگ
ترجمنده: فرهاد سپیدفکر
پشتیبانی
ترجمهی ِ این کتاب داوطلبانه انجام شده و به رایگان انتشار یافته است تا شاید رنجی از رنجهای ِ انسانها و جهان کاسته شود. ولی اگر کسی دوست داشت برای ِ کمک به این دست از پروژهها داوطلبانه پرداخت ِ مالی داشته باشد میتواند از صفحهی ِ زیر این کار را انجام دهد:
http://www.sepidfekr.com/giving-donation
دانلود
به راحتی میتوانید این کتاب را به شکل ِ بر-خط از لینکهای ِ آمده در فهرست ِ محتوا بخوانید ولی اگر دوست دارید بدون ِ اینترنت هم به آن دسترسی داشته باشید، برای ِ دانلود ِ رایگان ِ نسخهی ِ پی.دی.اف ِ این کتاب میتوانید از لینک ِ زیر به آن دسترسی داشته باشید:
یادداشت ِ ترجمنده
عشق، رابطه، زناشویی و از این دست واژهها همیشه از چیزهایی بودند که هستیام، ذهنام و تنام با آنها درگیر بوده اند. همیشه از آنها میخواندم و به آنها میاندیشیدم و از آنها میسرودم. از کتاب ِ «زناشویی و اخلاق» ِ برتراند راسل گرفته تا دیدگاههای ِ مصطفی ملکیان، از حافظ و سعدی و وحشی بافقی گرفته تا نصرت رحمانی و شاملو و حسین منزوی، از آموزههای ِ محمّد مصطفی (ص) گرفته تا حکمتهای ِ اکهارت تُله و روشنبینیهای ِ سادگورو، از کتابهای ِ جان گاتمن گرفته تا دیدگاههای ِ لازاروس، و… و… و…
ولی طلاق بود که چون جنگندهای بمبها را یکی پس از دیگری بر سر ِ باورهای ِ من فرو ریخت و رفت. و هیچ چیز بهتر از شکست و ویرانی نمیتواند آدمی را به بازاندیشی در باورها و آموختههایاش برساند. کمکم پرسشی در من شکل گرفت: چهگونه میتوان آیندهی ِ بلند-مدّت ِ یک رابطه را پیشبینید؟ پژوهشهای ِ آماری ِ کسانی چون جان گاتمن پاسخگوی ِ پرسش ِ من نبودند. آن پژوهشها شاید بیشتر به درد ِ کسانی میخورند که ماهها و سالها است زناشوییده اند یا در کنار ِ هم و در یک خانه به نزدیکی زیسته اند و آن چهار سوار ِ تباهی را به چشم ِ خود دیده اند. از این گذشته، آن پژوهشها تنها به شما خواهند گفت که احتمالاً از هم طلاق خواهید گرفت یا نه و چیزی در این باره نخواهند گفت که تازه اگر نگرفتید تا چه اندازه زندهگی ِ خشنودی خواهید داشت. ولی من میخواستم بدانم چهگونه میتوان بی آن که با کسی ماهها و سالها در یک خانه زیست فهمید آیا هر دو از زندهگی با هم خشنود خواهیم بود؟
بالاتر از همه، من در جستوجوی ِ راهنمایی کاربردی و گام-به-گام بودم که نه در میان ِ انبوهی از پژوهشهای ِ نظری، بلکه در زندهگی ِ واقعی، به من بگوید که چرا اصلاً دو همدم به طلاق میرسند؟ و چهگونه کسی را بییابیم که نه تنها به طلاق نرسیم بلکه از این که با هم ایم چنان خشنود و شادمان باشیم که دیگر از هیچ جوانی ناباورانه نپرسیم: «چرا میخواهی بزناشویی و خوشبختی و آزادیات را به دست ِ خود-ات نابود گردانی؟» چیزی که خود-ام بارها و بارها از آدمهای ِ پیرامونام شنیده بودم و میشنوم؛ آدمهای ِ بیچارهای که به راستی خوشبختی و آزادیشان از دست رفته بود.
پس از جدایی از همسر ِ نخستام، به تهران رفته بودم. یک روز در یکی از کتابفروشیها میچرخیدم که ناگهان یکی از کتابهای ِ لازاروس را دیدم. کتاب ِ نازکی بود که همان جا سرگرم ِ خواندناش شدم: افسانههای ِ زناشویی. جایی از این کتاب دیدم که به کتاب ِ دیگری اشاره شده است: «آیا عشق ِ ما پایدار خواهد بود؟». همان جا فهمیدم که سرانجام چیزی را یافته ام که در جستوجویاش بودم. از آن جا بود که با این کتاب و نویسندهاش، دکتر هامبورگ، آشنا شدم.
آوریل ِ ۲۰۱۹ بود که به دکتر هامبورگ ایمیل زدم. به او گفتم که به دلیل ِ تحریمهای ِ امریکا بر ایران – تحریمهایی که کشور ِ او بر دوش ِ کشور ِ من گذارده بود، من و اویی که هیچ تقصیری در آن نداشتیم – نمیتوانم کتاباش را از آمازون بخرم و پرسیدم آیا میتواند نسخهی ِ پی.دی.اف ِ آن را به من بفرستد و من به جایاش پول ِ کتاب را به خیریهای در ایران بدهم؟ بخشهای ِ نخست ِ این کتاب را به رایگان از آمازون خوانده بودم. هر چه بیشتر میخواندم بیشتر شگفتزده میشدم که چرا چنین کتاب ِ ارزشمندی نه در ایران و نه در جهان آنچنان شناخته نیست.
پاسخ ِ این پرسشام را زمانی فهمیدم که پاسخ ِ دکتر هامبورگ به ایمیلام را دریافتم. او که اکنون پیرمردی هفتاد و چند ساله بود با لطف و مهربانی و حوصله پاسخ داده بود که دیگر هیچ فایل ِ پی.دی.افی از این کتاب ندارد و اگر بخواهم میتواند خود-اش یک نسخهی ِ چاپی برایام بفرستد و من هم هزینهی ِ آن را به خیریه بدهم. با خود چنین اندیشیده بودم که فرستادن ِ نسخهی ِ پی.دی.اف زیان ِ مالی به او نمیرساند و تنها از سود ِ مالی آن بیبهره میماند و شاید به خاطر ِ تحریمها از این سود بگذرد. چه خیال ِ خامی! -البتّه راستاش دوست داشتم به این بهانه با خود ِ او هم ارتباط بگیرم وگرنه از پیش میدانستم ما ایرانیها هم راههای ِ زیادی برای ِ دور زدن ِ تحریمها فراگرفته ایم و وبسایتهای ِ بسیاری از این راه کار و کاسبیهای ِ خوبی برای ِ خود راه انداخته اند. با پاسخی که داد دانستم نه تنها آماده است از این سود بگذرد که حاضر است زیانی هم با خرید ِ کتاب ِ خود-اش به دوش کشد. دوست نداشتم چنین زحمتی به او دهم. پس با کمک ِ یکی از دوستانام در بیرون از ایران نسخهی ِ الکترونیک ِ آن را در آمازون خریدم.
با کمک ِ این کتاب، سرانجام آن کسی را که در جستجویاش بودم یافتم. همدمی که با هم آشنا شدیم، با هم تکلیفهای ِ این کتاب را انجام دادیم، با هم گفتیم و شنیدیم، با هم نشستیم و برخاستیم، با هم گشتیم و خندیدیم و گریستیم، گاه به هم پریدیم و جنگیدیم، هر جا که نیاز بود از مشاور کمک گرفتیم، با هم زناشوییدیم و تاکنون با خشنودی در کنار ِ هم زیسته ایم.
این ترجمه را میپیشکشم
به تو، هدیهی ِ عزیز-ام!
به تو که گردآورندهی ِ عشق و سکس و دوستی و همزیستی،
زناشویی و خشنودی هستی.
بارها نکتههای ِ این کتاب را برای ِ دوستان و آشنایان ِ گوناگون بازگوییده ام. چه آنان که در جستوجوی ِ همدم اند و چه آنان که ناخشنود از زناشوییشان. و هر بار آرزو داشتم کاش این کتاب را کسی ترجمیده بود تا من هر بار ناچار به بازگویی نباشم و تنها نام و نشان ِ کتاب ِ ترجمیده را میدادم. ولی افسوس؛ بارها به دوستان ِ بسیاری پیشنهاد داده بودم که این کتاب را بترجمند چرا که من خود-ام چندان زمانی برای ِ این کار ندارم و این کتاب حیف است. تا سرانجام پس از چندین سال، گروهی از دوستان پذیرفتند و قرار بر این شد که من تنها همآهنگیهای ِ این کار را با دکتر هامبورگ و نیز ویراستاری ِ کتاب را انجام دهم و باقی با آنها باشد. همآهنگیها انجام شد ولی شوربختانه به دلیل ِ برخی گرفتاریهای ِ زمانی و برخی چند-و-چونهای ِ دوستان و سختگیریهای ِ من در ویراستاری و سبک ِ ترجمه این کار چندان پیش نرفت. به دلیل ِ همآهنگیهای ِ انجامشده با دکتر هامبورگ خود را در کار ِ انجامشده یافتم و ناچار تصمیم گرفتم خود در زمانهای ِ آزاد-ام ترجمهی ِ آن را بیآغازم.
میخواهم همین جا قدردان ِ همهی ِ انگیزهبخشیها و همراهیهای ِ دوست ِ خوب و همیشهپشتیبانام، فرید احمدیان، چه پیش از ترجمه و چه هنگام ِ ترجمهی ِ این کتاب، باشم؛ بدون ِ کمکها و همدلیهای ِ او این کار چندان پیش نمیرفت.
همان گونه که شاید تا این جا فهمیده باشید و با آغاز ِ بخشهای ِ اصلی ِ کتاب حتماً بیشتر خواهید فهمید این ترجمه کمی «عجیب و غریب» است. شاید تا همین جا هم بارها با خودتان گفته باشید:
«بزناشویم» دیگر یعنی چه؟ یا «ترجمنده»؟ یا «ترجمیدم»؟
چرا عین ِ بچّهی ِ آدم نمیگویی «زناشویی کنم» یا حتّا آدمتر از آن چرا نمیگویی «ازدواج کنم»؟ یا «ترجمهکننده» یا آدمتر از آن «مترجم»؟ یا «ترجمه کردم»؟
«پایدار» دیگر چه صیغهای است؟ چرا عین ِ آدم نمینویسی «پایدار»؟ یا واژههای ِ «همسر» و «همدم» دیگر چیست؟
یا خدا-وکیلی باز جدانویسی ِ «همسر» و «همدم» یک چیزی، «همآیش» دیگر چه جانوری است؟
همین خطّ ِ بالا، منظور-ات از «جانور» همان جانور است؟ مریض هستی مگر که این گونه مینویسی؟
«بیآغازم» همان «آغاز بکنم» است؟ آخر چرا؟
باز خدا را شکر که «عشق» و «رابطه» و «ذهن» و «حکمت» و «کتاب» و «طلاق» و «احتمالاً» و هزار کوفت و زهر ِ مار ِ دیگر را همان گونه نوشته ای که ما هم بلد ایم. ولی خدا-وکیلی میخواستی سواد-ات را به رخ بکشی یا بیسوادیات را که «چهگونه» و «زندهگی» را این گونه نوشته ای؟ پس چرا به جای ِ «تئوری» «نظریه» نوشته ای و به جای ِ آن «نگره» ننوشته ای؟ اصلاً همین «ننوشته ای» را با فاصله مینویسی به جای ِ «ننوشتهای»؟ خسته شدم دیگر، بگو چرا تا بیخیال ِ خواندن ِ این کتاب نشدم.
شاید برای ِ پاسخگویی به چنین پرسشهای ِ سنگینی به راستی باید در پایان ِ کتاب، فصل ِ جداگانهای بیآورم و این چرایی و اهمّیت ِ آن را برای ِ آنان که علاقهمند به شنیدن ِ آن اند بازگویم. ولی میدانم که این کتاب قرار است در بارهی ِ روانشناسی و زناشویی باشد نه در بارهی ِ زبان ِ فارسی و ساختار ِ آن. پس، بگذارید دستکم اکنون از پاسخ ِ بلند-دامن ِ چرایی ِ آنها بگذرم و تنها به این چند نکته ببسندم بسنده کنم:
- از همان سال ِ ۱۳۸۴ که در فرآغاز ِ استارتاپ ِ الکترونیوز، در ترجمهی ِ مقالههای ِ علمی ِ برق و الکترونیک به فارسی به مشکل ِ جدّی برخوردم به کاستیهای ِ زبان ِ فارسی ِ کنونی در ترجمهی ِ علم ِ روز و ناتوانی در رشد و بالاندن ِ آن با ساختار و عادتهای ِ کنونی ِ فارسیزبانان پی بردم. عادتها و سنّتهایی که گاه حتّا مردم ِ کوچه و بازار آن را میشکنند و نشان از چنین گرایشی در زبان ِ طبیعی هم هست ولی گویا گاه دانشگاهها و فرهنگستانها هستند که تن نمیدهند. از همان زمان همواره یکی از دلواپسیهای ِ من این بود که یا باید زبان ِ فارسی را به عنوان ِ زبان ِ علم و فرهنگ ِ روز به کناری بگذاریم و به سوی ِ مثلاً انگلیسی برویم – که به دهها دلیل نه درست است، نه شدنی – یا باید برخی از عادتهای ِ خود را کمکم به کناری بگذاریم و بگذاریم این زبان پر و بال بگیرد و بالهایاش را نچینیم. مقالهها و کتابهای ِ بسیاری برای ِ پاسخ به پرسشهایام میخواندم و میخوانم. موردهایی که در ادامه نام میبرم بر شکلگیری ِ رویکردهایام در این سالها بسیار اثرگذار بوده اند.
- برای ِ آگاهی از فلسفه و چرایی ِ چنین رویکردی میتوانید سراغ ِ کتابهای ِ «بازاندیشی ِ زبان ِ فارسی» و «زبان ِ باز»، هر دو نوشتهی ِ داریوش ِ آشوری، بروید. گر چه با همهی ِ دیدگاههای ِ گفتهشده در این کتابها همدل نیستم، با این همه بخشی از دلواپسیهای ِ مرا میبازنمایند.
- سالها پیش، از این مقاله بسیار بهره بردم: بازدیسی ِ زبان ِ پارسی، نوشتهی ِ علی پارسا. اصل ِ این مقاله را میتوانستید از این سایت ببینید ولی شوربختانه این سایت دیگر در دسترس نیست. اکنون، رونوشتی از آن در این پیوند یافت میشود.
- همچنین، میتوانید به نوشتههای ِ سایت ِ انجمن ِ پارسی به نشانی ِ http://parsianjoman.org نگاهی بیاندازید.
در این ترجمه کوشیده ام به سه چیز همزمان وفادار باشم و هرگز به هیچ بهانهای یکی را بر دیگری برتری ندهم. همچون پدر و مادری که همیشه میکوشند هر سه فرزندشان هر سه خوشبخت و خشنود باشند و با هم به خوبی کنار آیند. هر گاه هم که جنگ و دعوایی بین ِ این سه فرزند رخ دهد – که چیزی طبیعی است – در کنار ِ یکی از آنها نمیایستند بلکه در میان ِ آنها قرار میگیرند و میکوشند راهی بییابند که هر سه خرسند شوند. بیشک هیچ یک نمیتوانند به همهی ِ آن چیزی که میخواهند برسند – همچون کسی که تکفرزند است – ولی فراگیری ِ همزیستی و سازگاری سرمایهای است که هر سه را به خشنودی خواهد رساند. این سه چیز اینها هستند:
- وفاداری به متن و بافتار ِ کتاب ِ اصلی در زبان ِ انگلیسی
- وفاداری به خوانندههای ِ فارسیزبان ِ امروز و کمک به آنها برای ِ گرفتن ِ همان معنایی که نویسنده میخواسته است و نزدیکی به ساختار ِ زبان ِ گفتاری ِ خواننده تا جایی که شدنی باشد
- وفاداری به زبان ِ فارسی و ساختار و بافتار ِ آن در برابر ِ زبانهای ِ دیگر از جمله انگلیسی و عربی
در واقع، تنها جامعهای میتواند راحت باشد که هر یک از عضوهای ِ آن به اندک-اندازهای از ناراحتی تن دهند تا همهی ِ ناراحتی بر چند عضو بار نشود. به عنوان ِ ترجمندهی ِ این کتاب بخشی از ناراحتی را بر خود روا داشتم تا این سه عضو ِ بالا ناراحتی ِ کمتری بکشند. گاه برای ِ سادهترین واژهها هم ساعتها زمان میگذاشتم و ریشهی ِ آن واژه و بالا و پایین و جایگزینهایاش را در این کتاب و آن فرهنگ و آن سایت میجستم تا بتوان بیشترین وفاداری را به هر سه مورد ِ بالا داشت. بسیاری از واژهها و جملهها و فصلها بارها و بارها بازخوانی و بازنویسی شدند. تا آن جا که اگر میخواستم از چنین کارهایی بگذرم و تنها به روند ِ معمول ِ ترجمه تن دهم شاید ترجمهی ِ چندین کتاب ِ دیگر را هم به پایان رسانده بودم. گاه پیش میآمد که از خود میپرسیدم «آیا ارزشاش را دارد؟ اگر میخواستی تا این اندازه به هر واژه اهمّیت دهی بهتر نبود دستکم در ترجمهی ِ کتابی در زمینهی ِ فلسفه – یا دیگر زمینههای ِ پایهایتر که به آن علاقهمند هستی – چنین چیزی را میکوشیدی که ماندگارتر و اثرگذارتر میبود؟»، به ویژه که بخشی از دوستان و عزیزان دلسوزانه چنین میپنداشتند و میهشداریدند که از میان ِ آدمهای ِ کف ِ جامعه هیچ کس نمیخواهد و نمیتواند یک کتاب ِ روانشناسی ِ همهگانی مانند ِ این را با چنین سبک ِ ترجمهای بخواند و دارم زمان ِ خود-ام را هدر میدهم. با این همه، من امید دارم که چنین چیزی رخ ندهد و آن دوستان دستکم در بارهی ِ برخی از لایههای ِ جامعه اشتباه اندیشیده باشند. ولی اگر هم چنین باشد، به گمانام همیشه باید کسانی باشند که دل به دریا بزنند و هرگز برنگردند – گرچه از پیش تا جایی که میشد همه چیز را برنامهریزیده بودند – و این دل به دریا زدنها بارها و بارها از سوی ِ بسیاری انجام شوند تا سرانجام کسی با خبر ِ کشف ِ جزیره یا قارّه یا چه بسا سیّارهای جدید بازگردد و سرزمین ِ تازهای برای ِ مردمان ِ تازهای پدید آید.
در هر حال، در زباننگاره و واژهگزینی و ترجمه تا جایی که میشد از اصلهای ِ زیر پیرَویده ام:
۱. نوشتن ِ فعلها به صورت ِ بسیط و بدون ِ «کردن» و «گشتن» و «گردیدن» و …
(مگر در جاهایی که ناچار واژههای ِ بیگانهای را به کار میگیریم که در فارسی پذیرفته نشده اند یا گمان میبریم که پذیرفته نشده اند و نخواهند شد و باید جایگزین شوند ولی هنوز جایگزین ِ مناسبی برای ِ آن نمیشناسیم و ساخت ِ فعل ِ بسیط از این واژه از دید ِ آوایی ناآشنا به گوش میرسد. در چنین جاهایی مثلاً به جای ِ «ادّعایید» مینویسیم «ادّعا کرد»؛ که این گونه جاها نوشتن ِ فعل ِ «کرد» اتفاقاً پایفشاری بر بیگانه بودن ِ این واژه و ترکیب است و فراخوانی بر تلاش برای ِ جایگزینی ِ آن در زمان ِ مناسب)
۲. نگهداشت ِ شکل ِ فعل ِ بسیط و به هم نریختن ِ شکل ِ بسیط ِ آن مثلاً در افزودن ِ می…، نی…، و از این دست
۳. نگهداشت ِ شکل ِ اسم تا جایی که شدنی باشد مثلاً «زندهگی»
۴. تا جایی که شدنی است، جدا نوشتن ِ واژهها با نیمفاصله برای ِ بازشناسی ِ پیشوندها و پسوندها و از این دست
۵. نوشتن ِ کسرهی ِ اضافه در همه جا ولی با فاصله از واژهی ِ پیشین و پسین
(در صورت ِ نیاز به ی، ی به واژهی ِ پیشین میچسبد و کسرهی ِ اضافه با فاصله از ی نوشته میشود)
۶. جدا نوشتن ِ (با فاصلهی ِ) ام/ای/است/ایم/اید/اند در جمله حتّا در صورت ِ فعل ِ گذشتهی ِ نقلی
۷. جدا نوشتن ِ (با نیمفاصلهی ِ) ام/ات/اش/ ِمان/ ِتان/ ِشان
۸. جایگزینی ِ واژههای ِ بیگانه با واژههای ِ فارسی تا جایی که واژهی ِ جایگزین (دستکم) برای ِ خود ِ من آشنا باشد یا معنای ِ آن در خود باشد (واژه خودبسند باشد) و پرهیز از واژههای ِ سراسر-ناآشنا
۹. ترتیب ِ بهرهگیری از جایگزین:
واژههای ِ فرهنگستان
فرهنگ ِ علوم ِ انسانی
فرهنگهای ِ برخطّ ِ آنلاین ِ دیگر ( سایت ِ «بهپارسی»، واژهیاب، و از این دست)
فرهنگ ِ اخترشناسی ِ حیدری ِ ملایری
اگر جایگزین ِ پیشنهاد-داده در هر یک از این موردها را به دلیلی چندان درست یا رسا نبینم به سراغ ِ مورد ِ بعدی میرویم
۱۰. پذیرش ِ واژهی ِ بیگانهای که هنوز جایگزین ِ بهتری ندارد و افزون بر آن، خود ِ واژه در فارسی جاافتاده است.
سنجهی ِ جاافتادهگی: وجود ِ دستکم یک واژهی ِ دیگر که از روی ِ وامواژهی ِ بیگانه ساخته شده است و به ذهن ِ من میآید.
۱۱. پذیرش ِ موقّت ِ واژهی ِ بیگانه اگر هنوز جایگزین ِ آشنا یا خودبسند یا جاافتادهای نداشته باشد، ولی به کارگیری ِ آن بر پایهی ِ ساختار ِ فارسی مثلاً «موردها» به جای «موارد»
۱۲. ساخت ِ جایگزین برای ِ واژهای که در هیچ کدام از موردهای ِ بالا جای نمیگیرد و با این همه، باید به فارسی برگردانده شود.
سنجه: واژه یا عبارتی که از مفهومهای ِ کلیدی ِ کتابی است که ترجمه میشود یا از واژههای ِ مادر در انگلیسی شده است که سیل ِ ترکیبها از آن ساخته شده است.
۱۳. بازخوانی ِ متن ِ ترجمیده از سوی ِ یک نفر ِ دیگر و در صورت ِ سنگین و نافهمپذیر بودن ِ متن به شکلی که سنگین بودن ِ آن ِ به کنار گذاشتن ِ خواندن ِ کتاب بیانجامد، میتوان از اصلهای ِ بالا سرپیچید.
پایبندی به مورد ِ ۱۳ سرچشمهی ِ تغییرهای ِ گستردهای در این کتاب شد تا جایی که وزن ِ کار از وفاداری به زبان ِ فارسی بیشتر به سوی ِ وفاداری به فهم ِ خوانندهی ِ فارسیزبان سنگین شد. من البتّه تناقضی میان ِ این دو نمیبینم و به گمانام هر چه بیشتر به زبان ِ فارسی وفادار باشیم در بلند-مدّت به خوانندهی ِ فارسیزبان هم وفادار خواهیم بود ولی باید پذیرفت که نمیشود همهی ِ عقبماندهگیهای ِ چند صد ساله را در چند شب و چند کتاب جبران ساخت. البتّه وکیلهای ِ خوانندهها که در بند ِ بعدی با آنها آشنا میشوید باور داشتند که با وجود ِ همهی ِ این تغییرها هنوز متن سنگین است ولی من با دلاوری ِ سربازانام بیش از این اجازهی ِ پیشرَوی به آنها و نابودی ِ همهی ِ ساختمانهایی را که ساخته بودم ندادم و توانستیم در برخی از سنگرها از خود ایستادهگی نشان دهیم، ایستادهگی ِ کوچکی که اگر هر یک از نویسندهها و ترجمندههای ِ فارسی در این چند صد سال انجام میدادند، ایستادهگی ِ کوچک ِ ما امروز به چشم ِ خوانندهها چنین بزرگ و سنگین نمیآمدند.
از هدیه بروغنی و دکتر زهرا نریمانی برای ِ بازخوانی ِ بخشهایی از این کتاب و دادن ِ پیشنهادهای ِ سازندهیشان بسیار سپاسگزار ام. آنها وکیل ِ خوانندهها بودند و بدون ِ حضور ِ این وکیلها خواندن ِ این کتاب برای ِ خوانندهها بسیار سختتر از نسخهی ِ کنونی میشد، هرچند بسیاری از نوآوریهای ِ مرا در ترجمهی ِ این کتاب با خاک یکسان ساختند و البتّه بیشک من هم همانند ِ خوانندهها از ته ِ دل سپاسگزار ِ این ویرانگریها هستم.
همچنین، از هدیه بروغنی به خاطر ِ طرح ِ جلد ِ بسیار زیبا و نوآورانهاش برای ِ این کتاب بسیار سپاسگزار ام. این طرح به راستی چکیدهنگاری است از کلّ ِ حرف و فلسفه و روش ِ این کتاب در زمینهی ِ زناشویی.
نکتهی ِ پایانی: روزهای ِ هفتهی ِ میلادی را در مثالهایی که ارزش ِ تاریخی نداشتند و به عنوان ِ مثال برای ِ فهم ِ خواننده آورده شده بودند با هدف ِ فهم ِ آسانتر ِ بافتار ِ فرهنگی ِ آن مثال از سوی ِ خواننده به روزهای ِ هفتهی ِ ایرانی تغییر داده ام مثلا ً روز ِ شنبه و یکشنبه را به پنجشنبه و جمعه ترجمیده ام تا خواننده راحتتر بداند که چرا فلان جای ِ تفریحی آن روز شلوغتر بوده است. ولی به دیگر سازههای ِ فرهنگی مانند ِ نام ِ ماه یا نام ِ آدمها یا جاها دست نزده ام تا اتفاقاً این جا و آن جا به خواننده گوشزد شود که در خیلی از چیزها از جمله موضوعهای ِ روانشناختی بافتار ِ فرهنگی میتواند اثرگذار باشد، هرچند در بارهی ِ اندازهی ِ این اثر نباید تند رفت و باید مورد به مورد به بررسی ِ موضوع پرداخت.
خب، از این جا به بعد را میتوانید از لینکهای ِ آمده در فهرست ِ محتوا بخوانید و بخش به بخش پیش بروید تا به پایان ِ کتاب برسید:
از نخستین بخش، یعنی «یادداشت ِ نویسنده»، میتوانید شروع کنید.
در پایان هم اگر دوست داشتید با خواندن ِ دو نوشتهی ِ کوتاه ِ زیر میتوانید با پیشینهی ِ نویسنده و ترجمندهی ِ کتاب آشنا شوید و اگر باز دوست داشتید از راه ِ ایمیلی که برای ِ هر کدام نوشته شده است با آنها تماس بگیرید. هر دوی ِ آنها خوشحال خواهند شد اگر دیدگاهها و پیشنهادهای ِ شما را بشنوند:
دکتر سام. آر. هامبورگ زناشو-درمانگر و روانشناس ِ بالینی ِ با پروانهی ِ کار در ایلینویز و نیوجرسی ِ امریکا است. او مدرک ِ کارشناسی ِ خود را از دانشگاه ِ براندیس در سال ِ ۱۹۶۹، و دکترای ِ خود را در رشتهی ِ روانشناسی ِ بالینی از دانشگاه ِ امریکن، واشنگتن دی.سی در سال ِ ۱۹۷۶ گرفت. او در همان سال بورس ِ پژوهشیای از مؤسّسهی ِ ملّی ِ الکلآزاری و الکلبارهگی دریافت. دکتر هامبورگ کارآموزی ِ بالینی ِ خود را در مرکز ِ پزشکی ِ ادارهی ِ کهنهسربازان در پالو آلتو، کالیفرنیا گذراند.
پس از یک نیمسال آموزگاری ِ روانشناسی در کالج ِ میلز در سال ِ ۱۹۷۷، دکتر هامبورگ کار ِ بیمارستانی و درمانگاهی را برای ِ شش سال در کنار ِ کار ِ خصوصی انجام داد. دکتر هامبورگ از سال ِ ۱۹۸۰ تا سال ِ ۱۹۹۵ در بخش ِ خصوصی در نیوجرسی بود. او در آن دوره در نقش ِ استادیار ِ بالینی در گروه ِ علوم ِ رفتاری و روانپزشکی ِ دانشگاه ِ پزشکی و دندانپزشکی ِ نیوجرسی هم میخدمتید.
سال ِ ۱۹۹۵، پس از این که همسر-اش استادی ِ دانشگاه ِ شیکاگو را پذیرفت، دکتر هامبورگ حرفهی ِ خود در نیوجرسی را به پایان رساند و کار در بخش ِ خصوصی در شیکاگو را آغازید. در همان سال، به عنوان ِ درساستاد به گروه ِ روانپزشکی در مدرسهی ِ پزشکی ِ پریتزکِر ِ دانشگاه ِ شیکاگو فراخوانده شد، و نیز به گروه ِ استادیاران ِ مؤسّسهی ِ خانواده در دانشگاه ِ نورسوسترن پیوست. در سال ِ ۱۹۹۶، دکتر هامبورگ داوطلبانه خدمتهای ِ بالینی ِ خود را در مرکز ِ مارجوری کوولِر برای ِ درمان ِ بازماندههای ِ شکنجه آغازید. او از سال ِ ۱۹۹۷ تا ۲۰۰۳ در کمیتهی ِ رایزنی ِ آن مرکز میخدمتید.
در سال ِ ۲۰۰۰، دکتر هامبورگ کتاب ِ خودیاری ِ خویش در زمینهی ِ سازگاری، عشق، و زناشویی، «آیا عشق ِ ما پایدار خواهد بود؟»، را انتشارید که تا کنون به شش زبان ِ اسپانیایی، چکی، چینی (تایوانی)، فارسی، مجارستانی، و یونانی ترجمیده شده است، البتّه این کتاب در زبان ِ فارسی با نام ِ «آیا با این دوستدختر/دوستپسر-ام بزناشویم؟» به انتشار رسید.
در سال ِ ۲۰۱۲، در پی ِ کتاب ِ نخستاش، کتاب ِ دیگری به نام ِ «تازهعروسها و تازهدامادها» نوشت که دربرگیرندهی ِ ۱۰ پند ِ سودمند برای ِ کسانی است که همسر ِ خویش را بر اساس ِ کتاب ِ نخست برگزیده اند و به تازهگی زناشوییده اند و حالا میخواهند زناشویی ِ خویش را خشنود نگاه دارند. این کتاب نیز با همین نام و با همین قلم به فارسی ترجمیده شده است.
در سال ِ ۲۰۲۳، دکتر هامبورگ سومین کتاب ِ خود، «شگرد ِ زوجدرمانی: روشی مشقمحور برای ِ راهنمایی ِ درمانکار ِ سر-در-گم» را پس از ۴۵ سال انجام ِ زوجدرمانی انتشارید که در آن با نمونههای ِ موردی نشان میدهد که در زوجدرمانی واقعاً چه پیشآمدی رخ میدهد. این کتاب نیز با همین نام و با همین قلم به فارسی ترجمیده شده است.
اگرچه دکتر هامبورگ درمانکار ِ تماموقتی است، همیشه درگیری ِ کنشمند ِ خود را با روانشناسی ِ علمی نگهداشته است. مقالههای ِ حرفهای ِ او در بارهی ِ رواندرمانی، زوجدرمانی، الکلبارهگی، و افسردهگی در مجلّهی ِ خانواده و زناشو-درمانی، مجلّهی ِ بینالمللی ِ اعتیاد، مجلّهی ِ پژوهشهایی در بارهی ِ الکل، روانشناس ِ امریکایی، بازبینی ِ روانشناسی ِ عمومی، و رواندرمانی: نظریه/پژوهش/کاربرد، نمونهپژوهیهای ِ کاربردشناختی در رواندرمانی دیدهشده اند. دکتر هامبورگ از سال ِ ۱۹۸۸ همواره کتابهای ِ علمی و حرفهای را برای ِ مجلّهی ِ رفتاردرمانی ِ کودک و خانواده نقد و بازبینیده است. همچنین، نقد و کتاب-بازبینیهای ِ او در مجلّهی ِ روانشناسی ِ خانواده، روانشناسی ِ همروزگار معاصر، و پژوهش ِ رواندرمانی دیدهشده اند.
برای ِ تماس با دکتر هامبورگ در مورد ِ موضوع ِ این کتاب یا هر زمینهی ِ دیگری میتوانید با این ایمیل در ارتباط باشید: <samrhamburg@gmail>
فرهاد سپیدفکر دانشآموختهی ِ مهندسی ِ برق است. او مدرک ِ کارشناسی ِ خود را از دانشگاه ِ زنجان در سال ِ ۱۳۸۹ گرفت.
او از سال ِ ۱۳۸۴ بیشتر ِ زمان ِ خود را در زمینهی ِ کارآفرینی و فرآغازها استارتاپها گذرانده است و کسبوکارها و شرکتهای ِ گوناگونی را بنیانگذاریده است از جمله الکترونیوز: نخستین پایگاه ِ خبری ِ برق و الکترونیک ِ ایران، پولپُل: نخستین سامانهی ِ خیلمایهگذاری سرمایهگذاری ِ جمعی در ایران، شرکت ِ مهندسی ِ آنمن، استارتاپ ِ نینیسو، همکارستان ِ ۴۰۴: نخستین همکارستان فضای ِ کار ِ اشتراکی در ایران، و شرکت ِ انرژان. او همچنین مدّتی مدیر محصول ِ ارشد ِ شرکت ِ اسنپ، یکی از شناختهشدهترین فرآغازهای ِ استارتاپهای ِ ایران، بوده است.
همچنین، در این سالها داوطلبانه برای ِ رشد و بالاندن ِ باهمستان ِ جامعهی ِ پیرامون ِ خود کوشیده است از جمله همکاری در بنیانگذاری ِ خیریهی ِ ایلیا در زمینهی ِ کاهش ِ آسیبهای ِ فقر، بنیانگذاری ِ انجمن ِ ادبی ِ «حوض ِ کوچک ِ ادب» در زمینهی ِ شعر و ادبیات، راهبلدی منتورینگ و مربیگری در رویدادهای ِ جهانی ِ استارتاپ ویکند و لین استارتاپ ماشین و سخنرانی، مشاوره، و برگزاری ِ کارگاههای ِ آموزشی در زمینهی ِ کارآفرینی و فرآغاز استارتاپ، بنیانگذاری ِ رویداد ِ جهانی ِ اوپن کافی کلاب در ایران برای ِ دورهمیهای ِ کارآفرینان و فرآغازها استارتاپها، و همچنین مدیریت ِ رویدادهای ِ استارتاپ گرایند، یکی از بزرگترین باهمستانهای ِ فرآغازی ِ استارتاپی ِ جهان، در زنجان.
از میان ِ کارهای ِ گستردهای که او در این کسبوکارها و نهادها بر دوش داشته است، تا آن جا که به مهارتهای ِ موردنیاز در این کتاب میبرگردد، میتوان از اینها نام برد: ترجمه، ویراستاری، روزنامهنگاری ِ علمی، مدیریت ِ محتوا، متننویسی کپیرایتینگ، واژهگزینی و واژهسازی در فارسی و از این دست چیزها. او تاکنون صدها نوشته و مقاله در زمینههای ِ علمی، فرهنگی، ادبی، و کسبوکار ترجمیده یا نوشته است و همچنین صدها شعر به زبان ِ فارسی سروده است.
در سال ِ ۱۳۸۸ نخستین کتاب ِ خود، «بررسی ِ انواع ِ مبدّلها و اینورترها»، را در حوزهی ِ مهندسی ِ برق ِ قدرت همراه با دو تن از همکاراناش نوشت که بخشهایی از آن از ترجمهی ِ منبعهای ِ گوناگون بود. در سال ِ ۱۳۹۰ نخستین کتاب ِ خود، «بازپرسی ِ جرائم ِ سایبری»، را به فارسی ترجمید. در سال ِ ۱۳۹۲ دومین کتاب ِ خود، «راهنمای ِ کامل ِ هک ِ رشد»، را در زمینهی ِ بازاریابی ِ فرآغازها استارتاپها به فارسی ترجمید و انتشارید. در سال ِ ۱۳۹۴ چندین فصل از کتاب ِ «راهنمای ِ خانمهای ِ عجول برای ِ باردار شدن» را به همراه ِ چند مقالهی ِ دیگر در زمینهی ِ بارداری به فارسی ترجمید و به انتشار رساند.
او در سال ِ ۱۳۹۳ دومین کتاب ِ خود، «تقسیم ِ سهام ِ کرگدنی»، را نوشت که برخی از فرآغازها استارتاپها و همبنیانگذاران با کمک ِ آن توانستند چارچوبی برای ِ همشرکتی شراکت و همکاری با یکدیگر بسازند.
او در سال ِ ۱۴۰۲ هر سه کتاب ِ نوشتهشده از سوی ِ دکتر هامبورگ را ترجمید و به انتشار رساند؛ کتاب ِ «آیا با این دوستدختر/دوستپسر-ام بزناشویم؟» در زمینهی ِ سازگاری، عشق و زناشویی ِ خشنود برای ِ آنان که نمیخواهند پس از زناشویی بفهمند فرد ِ اشتباهی را برگزیده اند؛ کتاب ِ «تازهعروسها و تازهدامادها» که دربرگیرندهی ِ ۱۰ پند ِ سودمند برای ِ کسانی است که همسر ِ خویش را بر اساس ِ کتاب ِ نخست برگزیده اند و به تازهگی زناشوییده اند و حالا میخواهند زناشویی ِ خویش را خشنود نگاه دارند. کتاب ِ «شگرد ِ زوجدرمانی: روشی مشقمحور برای ِ راهنمایی ِ درمانکار ِ سر-در-گم» که در آن دکتر هامبورگ پس از ۴۵ سال انجام ِ زوجدرمانی با نمونههای ِ موردی نشان میدهد که در زوجدرمانی واقعاً چه پیشآمدی رخ میدهد.
برای ِ تماس با فرهاد سپیدفکر در مورد ِ موضوع ِ این کتاب یا هماهنگی برای ِ مشاوره، سخنرانی یا برگزاری ِ کارگاه ِ آموزشی یا هر زمینهی ِ دیگری میتوانید با این ایمیل در ارتباط باشید: <sepidfekr@gmail>
همچنین، با بازدید از وبگاه ِ شخصی ِ او میتوانید به همهی ِ نوشتههای ِ او در زمینههای ِ گوناگون دست یابید: sepidfekr.com
فهرست ِ محتوا
یادداشت ِ ترجمنده
– چرا این کتاب را ترجمیدم؟
– چرا این گونه ترجمیده ام؟
– با چه روششناسیای ترجمیده ام؟
یادداشت ِ نویسنده
سپاسگزاری
بخش ِ نخست
زناشویی و خشنودی
۱
پرسش: چه چیزی زناشوییها را خشنود میسازد؟
– گمگشتهی ِ عشق
– ارتباط؟ پایبندی؟ سختکوشی؟
– ارتباط
– پایبندی
– سختکوشی
۲
پاسخ: سازگاری
– چرا سازگاری؟
– سه سویهی ِ سازگاری
– سویهی ِ کرداری
– سویهی ِ سکسی
– سویهی ِ پنداری
۳
عشق چه جایی در این میان دارد
۴
عشق خصوصی است، زناشویی عمومی است
– زناشویی و جامعه
– فشار برای ِ زناشوییدن
– بهینهگری در برابر ِ خرسندگری
– نداهای ِ بد، یا «به هر روی بیا بِزَناشوییم»
– آیا بهینهگری بیش از اندازه ایدهآلگرایانه است؟
۵
گونههای ِ گوناگون ِ زناشویی
– زناشوییهای ِ صفر-سویه
– زناشوییهای ِ یک-سویه
– زناشوییهای ِ دو-سویه
۶
پُر کردن ِ ریزهکاریها: پاسخ به پرسشهای ِ شما (من)
بخش ِ دوم
برگزیدن ِ آدم ِ درست
۷
پرهیز از آدمهای ِ سمّی
– رسیدن به شناخت ِ آنها
– کاتالوگ ِ آدمهای ِ سمّی
– ناهمنوایی ِ سمّی
۸
احساس ِ سازگاریتان
– احساسها و تصمیمها
– تمرین ِ چرخش ِ دست
۹
سویهی ِ کرداری
– تکلیفهای ِ عمدهی ِ زندهگی ِ روزینه
– مدلهای ِ زناشویی: مدلهایی که یکی را میبرگزینید
– پول خرجیدن
– نگهداری از خانه و اهل ِ خانه
– پر کردن ِ زمان ِ آزادتان
– ارتباط با خانوادههایتان
۱۰
سویهی ِ سکسی
– راحتی با سکسینهگی
– کشش به سکس
– سبک ِ سکسی
– نیازمندیهای ِ سکسی ِ شما
– آمادهگی ِ شما برای ِ تکهمدمی
۱۱
سویهی ِ پنداری
– «ما میتوانیم در بارهی ِ هر چیزی حرف بزنیم»
– «ما نگاه ِ یکسانی به چیزها داریم»
– «ما بر سر ِ چیزهای ِ بااهمّیت همنوا هستیم»
– «ما چیزهای ِ یکسانی میخواهیم»
۱۲
وای! حالا ما چه کنیم؟ و پاسخ به دیگر پرسشهای ِ شما (من)
۱۳
پس از زناشوییدن
– نبردهای ِ قدرت: درآوردن ِ موضوع ِ واقعی از تلهی ِ «حق با چه کسی است»
– راه ِ تو / راه ِ من
– گفتوگوی ِ بلند
۱۴
سرسِپُردهگی
– کسی در کنجتان
– سرسپردهگی
تهنویسها
خواندنیهای ِ بیشتر
اجازهنامهها
در بارهی ِ دکتر سام آر. هامبورگ
در بارهی ِ فرهاد سپیدفکر